
اشکام یکی یکی رو گونم میغلتید اوخییی دلم برای عشقم سوخت که. سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی سرشو آورد بالا نگاش که به من افتاد چشاش از تعجب زد بیرون سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی: تو چرا گریه می کنی دختر؟؟
ناخوداگاه پریدم تو بغلش خواستم دلداریش بدم که ریدم تو هر چی دلداری دادنه من: ناراحت نباش آرشا فین لیاقت نداشت فینن اوخی تو خیلی ننه مرده بیچاره ای آرشا پوکر نگام کرد تا خواست چند تا درشت بارم کنه یهو در این خراب شده ای که توش زندانی بودیم باز شد و یکی از بادیگارد های غول پیکر اومد داخل و با صدای زشتش گفت: پاشید یالا ریس با شما کار داره!! دهن کجی کردم و با سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی راه افتادیم ببینیم همسریابی آغاز نو صفحه اصلی خره چی کارمون داره.
همسریابی آغاز نو صفحه اصلی با پرستیز خفن
رسیدیم سالن عثی همسریابی آغاز نو صفحه اصلی با پرستیز خفن خوفی رو مبل سلطنتی نسسته بود. ای الهی بری زیر هیجده چرخ ملعون. سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی با لحن تحقیر آمیزی رو به اون عن متحرک سايت همسريابي اغاز نو صفحه اصلي اينترنت گفت: چی کار داشتی؟؟ میشنویم!! عثمان لبخند مرموزی زد و بدون حرف به پشت سرم اشاره کرد برگشتم با چیزی که دیدم رنگ از رخم پرید و دستو پاهام شل شدن. نازنین و باربد اونا اونا...نکنه اونارو هم گرفته باشن. رو به سايت همسريابي اغاز نو صفحه اصلي اينترنت با داد گفتم: احمق مارو گرفتی آوردی تو این خراب شده بس نبود به دوستای من چیکار داشتی؟؟؟ باربد و نازنین و همسریابی آغاز نو صفحه اصلی یکم نگام کردن انگار دارن به یه احمق نگاه می کنن بعد زدن زیر خنده. بلاگ سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی و آرشاویر هاج و واج نگاشون می کردیم یعنی چی؟ باربد پوسخندی زد و گفت: چطوری رایکا خانم؟؟؟ خوش میگذره؟ با بهت نگام بین اون سه تا رد و بدل می شد.
نازنین با تیپ جلفی که تو این یه سال دوستیمون هیچ وقت ازش ندیدم جلو اومد و تمسخر گفت: نمی خواد زیادی به اون مغز نخودیت فشار بیاری خودم برات همه چیز و میگم! کلافه داد زدم: یکی یگه اینجا چه خبره؟ نازنین: خانم کوچولو دختر شیطون و پول داره و ریس دانشگاه یه درصد هم فکر نکردی.
سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی و باربد تو هیچ کدوم از دورهمیهای شما شرکت نکردیم
چرا بلاگ سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی و باربد تو هیچ کدوم از دورهمیهای شما شرکت نکردیم هه یا چرا نیومدیم اردو اونقد عقل نداشتند که بدونید اردو یه نقشه برای به دست آوردن تو نابغه بود. اره همه اینا از قبل برنامه ریزی شده بود.... آشنایی ما و حتی اردو خرمشهر. ما با رشوه کاریکردیم که حتی ریس دانشگاه که تو و این آقای خوشتیپ باشید هم از اردو رفتن خبر نداشتید و اینکه شما افتادین تو رود و گیر به اصطلاح داعشی ها افتادین همش کار ما بود... با این حرفا رسما کمرم شکست. دومین شکست رو توی زندگیم خوردم. سايت همسريابي اغاز نو صفحه اصلي اينترنت ُمردم بهتره بگم منو کشتن. اولین شکستم برای مرگ پدر مادرم بود دومین الان اگه به آرشاویر تکیه نداده بودم قطعا پخش زمین می شدم همسریابی آغاز نو صفحه اصلی: رایکا حالت خوبه ؟