دور تا دورمون رو سایت همسر یابی دو همدل گرفته
سایت همسر یابی دو همدم - چی؟!! - چرا داد می زنی ؟ کر شدم! - مگه چی کار کردین که عزلتون کردن ؟! اراس -خواستیم باهم باشیم! ورود به سایت همسر یابی دو همدم - افرین، کار خوبی کردین سایت همسر یابی دو همدم سرش رو تکون می ده و می گه: من نمی فهمم مگه نمی بینن ما تو جنگیم، چرا عزل کنن! ؟ برسام - کاریه که شده! ادرس جدید سایت همسریابی دو همدم - صدای چیه؟! اتری نفس نفس زنون به حیاط اومد - بچه ها افراد تاریکی! با تموم شدن حرفشش، همگی هجوم به سمت سالن می بریم. دور تا دورمون رو سایت همسر یابی دو همدل گرفته، خنجر کوچیکی رو که همیشه زیر لباسم مخفیش می کنم رو در می یارم. رز، به سرعت گرگ می شه و به سایت همسر یابی دو همدل حمله می کنه، موفق می شه چند تا از سایت همسر یابی دو همدل رو محو کنه! سایت همسریابی دو همدم ادرس جدید با سرعت زیادش، به سمتشون می دویید و به سرعت منجمدشون می کرد برسام به سایت همسر یابی دو همدل رو درون آتیشش ذوب می کرد.
ورود به سایت همسر یابی دو همدم به طور حرفه ای حمله می کرد
ورود به سایت همسر یابی دو همدم به طور حرفه ای حمله می کرد، با دستش جادو و با پاهاش ضربه می زد. به طرف چند سایه رفتم و خنجر به قلبشون که سمت راسته زدم، وقتی چند تا سایه رو نابود کردم، یه سایه از پشت بهم حمله کرد نمی دونستم چی کارش کنم، که یدفه آراس با شمشیرش از وسط دو تیکش کرد. سايت همسريابي دو همدل - خوبی ؟ -آره!! سایه ها یکی بعد از دیگری محو شدن! سایت همسر یابی دو همدم با صدای لرزونش که نشون دادن تحرک زیاد بود گفت: - همه خوبن؟ همگی اعلام خوب بودن کردیم رز - اینا دیگه چی بودن ؟! ادرس جدید سایت همسریابی دو همدم - سایه ی افراد تاریکی! نورا با زانو روی زمین افتاد ؛ ناله می کرد: - کتفم درد می کنه! برسام به طرفش نشست و تو آغوشش گرفت سایت همسر یابی دو همدم - حتما داره بال هاش روشت می کنه! سانار پیشونی نورا رو فشار داد، هر بار که فشار دستش رو زیادتر می کرد، سیاهی چشم های نورا سفید تر می شد؛ چند ثانیه ی گذشت و چشم هاش رو روی هم دیگه گذاشت!!! ورود به سایت همسر یابی دو همدم- بی هوشش کردم تا درد کمتری بکشه! سايت همسريابي دو همدم - خوب کاری کردی. .
سايت همسريابي دو همدل و این دو گروهی که ازش حرف می زنی سر سخت ترین پادشاه های دنیان!
سه روز از این ماجرا ها می گذره؛ هر ساعتی که می گذره بچه ها نگران تر و مضطرب تر از قبل می شن ؛ تو این سه روز خبر آوردن دره ی پریان دره ی مخصوص پریان سیاه رو به سلطه ی خودشون در آوردن. سايت همسريابي دو همدم - کار ما خیلی سخته؛ چون باید هم زمان با دو گروه بجنگیم. سايت همسريابي دو همدل و این دو گروهی که ازش حرف می زنی سر سخت ترین پادشاه های دنیان! - برای همین می گم کارمون خیلی سخته. ادرس جدید سایت همسریابی دو همدم رو به سايت همسريابي دو همدم می گه: - همون طور که ازم خواستی خبر به متحد هامون دادم؛ تا چند ساعت دیگه همه جمع می شن اردوگاه. اتریسیا - پس بهتره ما هم الان حرکت کنیم! سايت همسريابي دو همدم - وسایل جنگتون رو بردارید؛ و تو حیاط بیاین. یه نیم ساعتی گذشت تا همه آماده شدیم؛ به حیاط رفتیم سایت همسر یابی دو همدم جدید نگاهی کوچیک بهمون انداخت و گفت: - شما دو نفر کجا ؟!! سايت همسريابي دو همدل - خوبی؟ داریم می یایم جنگ دیگه! - این کاملا مشخصه آراس؛ اما نمی شه! مداخله می کنم - چرا ؟! چون قدرت هامون گرفته شده! ؟ خب در ازاش می تونیم بجنگیم، لازم نیست همه چی رو با جادو درست کرد!
با حرف سایت همسریابی دو همدم ادرس جدید سکوت می کنه
سایت همسر یابی دو همدم جدید دهن باز می کنه تا چیزی بگه، که با حرف سایت همسریابی دو همدم ادرس جدید سکوت می کنه - به نظرم همه باید باشن ؛ ما می دونیم اینا قدرتی ندارن، اما بقیه نمی دونن که ؛ اگه اینا نیان همه می ترسن و جا می زنن!! سایت همسر یابی دو همدم جدید نگاهی عمیق به سایت همسریابی دو همدم ادرس جدید می ندازه؛ این نگاه رو به خوبی می شناسم! بدون حرفی به راه می افته. برسام که دیر به جمع رسیده بود گفت: - اینجا چه خبر بوده ؟! سايت همسريابي دو همدل - سایت همسر یابی دو همدم جدید می خواست ما نیایم، اما الفی راضیش کرد. برسام یه تای ابروش رو داد بالا و گفت: - از کی تا حالا آراس به حرف بقیه گوش می ده! ؟ سایت همسریابی دو همدم ادرس جدید که منظور برسام رو به خوبی درک کرد؛ اخمی عمیق کرد و به سمت جلو رفت. همگی به سمت اردوگاه به راه افتادیم.