
برنامه چت و دوستیابی فارسی به سمتم اومد با نگرانی موبایلشو از روی میز برداشت با دیدن شماره به سمتم برگشت پوزخندی بهش زدم که سریع ازم فاصله گرفتو به سمت آشپزخونه رفت خوبه بهش گفته بودم دیگه نمیخوام یه همچین جاهایی سروکلت پیدا بشه اونوقت هنوز طرف بهش زنگ میزد اونقدر آروم حرف میزد که صداشو واضح نمیشنیدم به خاطرهمین بلند شدم به سمت آشپزخونه رفتم و یواشکی به مکالمش گوش دادم اپلیکیشن چت و دوستیابی برای امشب؟...میدونم گفته بودید...کجای برنامه چت و دوستیابی براي ايفون؟...خب چه قدر بهم حقوق میدی؟...باشه حرفی نیست چند نفرن؟...باشه میام...آره با همون مقداری که پیشنهاد دادید...فقط دیگه به این شماره زنگ نزنید...باشه ساعت هشت اونجام...
برنامه چت و دوستیابی رایگان چشماشو کوتاه روی هم بستو بازش کرد
تماس که قطع شد برنامه چت و دوستیابی رایگان چشماشو کوتاه روی هم بستو بازش کرد دستی به سرش کشیدو مچهول گفت برنامه چت و دوستیابی رایگان حالا چه طوری به پاشا بگم؟ نیازی نیست بگی تو که جوابتو به یارو گفتی دیگه چرا به برنامه چت و دوستیابی فارسی رایگان بگی؟ برنامه چت و دوستیابی فارسی با دیدنم رنگش پرید یه قدم عقب رفت پوزخند تلخی بهش زدم میذاشتی یه ربع از حرفی که زدم بگذره برنامه چت و دوستیابی رایگان بذار برات توضیح بدم چیرو توضیح بدی؟اینکه ازم پنهون کاری میکنی؟
اصلا وظیفه ای هم برای توضیح دادن نداری چون نه شوهرتم نه برادرت که برام توضیح بدی وسایلارو جمع کردی میتونی بری بدون توجه بهش از جلوی آشپزخونه کنار رفتم یه راست به سمت پله ها رفتم اونقدر عصبانی بودم که نمیدونستم اینهمه حجم خشم از کجا نشات میگیره از پنهون کاریش؟از دروغی که گفت هیچیرو ازت پنهون نمیکنم یا از اینکه قرار بود پاش به اونجاها باز بشه؟ اصال برنامه چت و دوستیابی فارسی رایگان چه مرگم بود؟چرا باید عصبانی باشم؟مگه اون کیه که بابتش اینطوری حرصی بشم وسط پله ها بودم که یکهو بازوم کشیده شد از شدت خشم چشمامو کوتاه روی هم بستم و بازش کردم اما به سمت اپلیکیشن چت و دوستیابی برنگشتم چه طور جرات کرده بود بازومو بکشه شهر زادبرگرد...خواهش میکنم...بذار برات توضیح میدم...اشتباه فکر میکنی صدام که کمی پایین تر اومده بود با عصبانیت گفتم گفتم نیازی به توضیح نیست برام مهم نیست چه غلطی میکنی
به برنامه چت و دوستیابی ناشناس خونوادت ربط داره
هرکاری میکنی بکن به برنامه چت و دوستیابی ناشناس خونوادت ربط داره نه به برنامه چت و دوستیابی ایرانی خواستم یه قدم بردارم اما اپلیکیشن چت و دوستیابی نذاشت هنوز پشت سر کنار دستم بودو بازوم بین دستاش قرار گرفته بود برنامه چت و دوستیابی فارسیاینطور نیست به توهم مربوطه اگه مربوط میشد ازم مخفیش نمیکردی معلومه این جور جاهارو دوست داری برنامه چت و دوستیابی فارسی بازومو ول کرد سریع یه پله بالا تر از برنامه چت و دوستیابی سریع روبه روم ایستاد اشکاش سرازیر شده بودن اما صداش نمی لرزید چشمای عسلیش خوشرنگ تر از هروقت دیگه ای گیراتر شده بود صورت گردو سفیدش حالا خیس از اشک و کمی برنامه چت و دوستیابی ناشناس بود که حتما به خاطر گریه کردنش بود یا شایدم بابت حرصی که داشت میخورد اپلیکیشن چت و دوستیابی تو درباره برنامه چت و دوستیابی سریع چی فکر کردی؟تا الان که روبه روت ایستادم صد بار بهت گفتم یه در صد هم علاقه ای به اون مهمونی ها ندارم اما مجبورم میفهمی؟