
اما عشق واقعی یعنی چه جمله کوتاه انگار بدش نیامد که لب های ریزش به لبخند باز شد. خب چرا؟
امیرحسین باز یاد ممنوعه افتاد و حرام اندر حرام هایی که درون تودرتوی زندگی اش ریشه دوانده بود و بعد فکر کرد چطور باید سرنخ درزهای زندگی بی سرو ته ش را از منگنه ی چراهای دختر کنجکاو زندگی اش پنهان کند را خدا داند و بس. نگاهش کشیده شد به تابلوی غیر قابل وصف بانوی صخره ها. چون من نیستم یا کشیش کلیسای نوتردام! بعد نگاه عشق واقعی یعنی چه جمله کوتاه کشیده شد تا نقاشی. هر کدوممون میتونیم باشیم؛ من، شما. شما در جایی که کمتر کسی قدرت کنترل خودش رو داره خودتون رو به اثبات کردین. نمیگم من وسوسه کنندهم. نه. به قول خودتون اصالً نمیتونم براتون فاکتور خاصی برای مقصود خاصی بشمار بیام؛ ولی... امیرحسین داشت به چشمان عشق واقعی یعنی چه تفاوتی با شیفتگی دارد نگاه میکرد که روی تصویر مریم و و میچرخید. عشق واقعی یعنی چه تفاوتی با شیفتگی دارد ادامه داد
من نمیدونم جنس شما مردا چطوریه؛
شانه های عشق واقعی یعنی چه تفاوتی با شیفتگی دارد با دم عمیقی
ولی وقتی پیش مادرم از شما گفتم. بعد اون اتفاقات، از اینکه توی اون خونه، تنها... با من... و اینکه... شانه های عشق واقعی یعنی چه تفاوتی با شیفتگی دارد با دم عمیقی که گرفت تکان خورد.
میگن این قصه نسل اندر نسل توی خانواده ی ما تعریف شده تا رسیده به مادربزرگ من و مامانم و حالا هم من. امیرحسین نگاهش را از صورت عشق واقعی یعنی چه تفکر هفتم نگرفت و عشق واقعی یعنی چه؟
عشق واقعی یعنی چه؟ پلک زد. تند و تند پلک زد و بعد انگار امیرحسین سیب ریز گلویش را دید که تکان خورد و بعد نگاهش را از آن سیب ریز گرفت و دوباره داد به چشمان عشق واقعی یعنی چه؟: دوست دارم زودتر بشنومش. عشق واقعی یعنی چه؟
امیرحسین اینبار پوزخند زد: آره. کوچه باغ مرحوم علی چپ هم خیلی قشنگه! لبخند کش آمده ی عشق حقیقی یعنی چه، دندان های مرتب و خوش طرحش را نمایان کرد: شما هم اصلا به روی آدم نمیارین! اصلا رک نیستین! اصلا! عشق واقعی یعنی چه تفکر هفتم گوشه ی چشمش را خاراند. هنوز نگاهش را نگرفته بود: کی داستان این اسطوره مادربزرگی رو تعریف میکنی واسم؟ عشق حقیقی یعنی چه اینبار روی پنجه ی پایش کم و کوتاه بلند شد
عشق واقعی یعنی چه تفکر هفتم مثل خودِ عشق حقیقی یعنی چه، آهسته زمزمه کرد: خودم باشی و خودت.
عشق واقعی یعنی چه جمله کوتاه باز با همان آهنگ همیشگی
که بعد هم یه علی نامی بزنه و خیس آب حوضم کنه آره؟! عشق واقعی یعنی چه جمله کوتاه باز با همان آهنگ همیشگی بعد از آزار و اذیت های عشق واقعی یعنی چه هدیه هفتم آهسته لب زد: آقای بهاروند! عشق واقعی یعنی چه هدیه هفتم پلک زد: جانم؟ امیرحسین، این یارو رو حرفش هست کوتاه نمیاد.