
الان باید برم رسیدی دوبی خبرم کن باشه فعال و تماس را قطع کرد چیزی تا زمان پروازش نمانده بود اشکهایش را پاک کرد و شماره سایت همسریابی آغازنو پنل را گرفت به محض اولین بوق سایت همسریابی آغازنو پنل با صدای شادی جواب داد: سلام عزیزم ورودبه سایت همسریابی آغاز نو خیلی سرد گفت: زنگ زدم ازت کنم
سایت همسریابی مذهبی آغازنو که دیگر شادی در صدایش موج نمیزد
سایت همسریابی مذهبی آغازنو که دیگر شادی در صدایش موج نمیزد گفت: چی؟ من دارم میرم بابت همه چیز متاسفم با بهت پرسید: کجا داری میری؟ پیش سايت همسريابي آغاز نو که چی بشه میخوای بعدش چکار کنی ؟ این چه تصمیمیه سايت همسريابي آغاز نو قهقهه زد: شوخی خوبی نبود بدجنس چرا انقدر دیر زنگ زدی؟ مگه این آرایشگر چیکار میکرد چند ساعت؟ ورودبه سایت همسریابی آغاز نو نفس عمیقی کشید: بابت همه خوبیهایی که در حقم کردی ازت ممنونم و بابت همه بدیهات نمیبخشمت, تا آخر دنیا نمیبخشمت سايت همسريابي آغاز نو با نگرانی پرسید: چی میگی تو؟ کجایی الان؟ فرودگاه فریاد زد: نه دروغ میگی تو الان آرایشگاهی آروم باش و داد نزن تا چند دقیقه دیگه میپرم سایت همسریابی مذهبی آغازنو که اشکش دیگر در آمده بود گفت: آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو, تو داری با من چیکار میکنی؟ دارم ازت انتقام میگیرم بابت اون همه پستی این کارو با من نکن هق زد: تو نباید اون کارو با من میکردی
سايت همسريابي آغاز نو ازت نمیگذرم
هر جور که فکر میکنم تو مقصری سايت همسريابي آغاز نو ازت نمیگذرم منم قربانی بودم آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو, باور کن آره قربانیه ترست بودی انقدر مرد نبودی که پشت برادرت در بیای بچه که نبودی سایت همسریابی آغازنو پنل بیست و شیش سالت بود لعنتی من مثل هیراد شجاع نبودم, فقط به این گناه میخوای ترکم کنی؟ اونم درست شب عروسیمون؟ گناهای تو بیشتر از اون چیزیه که بتونم به زبون بیارم گناه ترسیدنت, گناه دفاع نکردن از برادری که همیشه مثل کوه پشتت بود, گناه خودکشی خواهرت, گناه نگفتن حقیقت به من, به عشق برادرت که منو به تو سپرده بود, گناه بازی دادن من فریاد زد: بس کن من شیش ساله دارم تاوان میدم, با کابوس های شبانم, با عذاب وجدانم, با تصور هر لحظه چهره هیراد وقتی سینش شکافته شد, وقتی توی زیر زمین توی خاک گذاشتیمش اونا تاوان ترست بود, تاوان دفاع نکردن از برادرت و این تاوان دروغ گفتنت به منه,