
ورود به سايت اغاز نو همسریابی حمیدی ادامه داد: ببین الان فقط ماشین دزدیه ولی با حرفایی که این آقایون زدن آدم ربایی یا شایدم قتل اضافه شده! قلبم توی گلوم میزد ورود به سايت اغاز نو همسریابی با اخم تمام به ورود به پنل کاربری سایت همسریابی آغاز نو زل زده بود با اینکه از این جمله ورود کاربران به سایت همسریابی آغاز نو حمیدی در حال سکته بودم ولی ظاهرم و حفظ کردم
زل زدم ورود کاربران به سایت همسریابی آغاز نو
منم با اخم به ورود به سایت همسریابی آغاز نو زل زدم ورود کاربران به سایت همسریابی آغاز نو حمیدی که دید ورود به سایت همسریابی آغاز نو شل شده رو به صیادی داد زد: ببرش تا فردا کامل کنیم الان صاحب ماشینم میاد و دیگه همه چی معلومه! سه تا دختر تنها رو گیر آوردی یه بلایی سرشون آوردی و ماشینشو و دزدیدی با این ظاهرت هم معلومه که چه خبره صیادی دست انداخت و بازوی ورود به سایت همسریابی آغاز نو رو گرفت که بالاخره حرف زد: جناب صفحه ورود به سایت همسریابی آغاز نو می گم من کاری نکردم من ماشین و ندزدیدم دوباره آب دماغش راه افتاد معلوم بود حالش حسابی خرابه صفحه ورود به سایت همسریابی آغاز نو با همون جدیت نگاهش کرد: اگه ندزدیدی دست تو چکار می کنه؟ ورود به سایت همسریابی آغاز نو پا به پا شد و با همون لحن بی حالش گفت: پیداش کردم! دیگه نتونستم سکوت کنم: یعنی چی پیداش کردی؟ کجا؟ دستی به شونه ام زد و جدی نگاهم کرد برگشتم به نگاه کردم و گفتم: عذر می خوام!
رو به ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی گفت خوب؟
سری به نشانه اشکال نداره تکون داد و دوباره رو به ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی گفت خوب؟ جواب بده؟ ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی یه نگاه به من و یه نگاه به انداخت و گفت: حالم خراب بود رفته بودم رفته بودم خیلی خوب رفته بودی دنبال مواد ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی سر تکون داد و گفت: گیرم نیومد یعنی پول نداشتم حالم بد بود یه خرابه ای حوالی خیابون هست پشتشم همش سوله است گاهی می رفتم اونجا می خوابیدم با این حرف ورود به پنل کاربری سایت همسریابی آغاز نو ناخودآگاه از جا پریدم