سایت همسریابی هلو


پیدا کردن جفت همسر یابی

در شرکت پدرش شمار پیش مرگ های جفت همسر یابی از دستش در رفته، در اداره ی سری خودش شمار پیش مرگ هایش از دستش در رفته... در بیمارستان...اشی؟ نگاهش عوض شد دیدم

پیدا کردن جفت همسر یابی - همسر یابی


یافتن جفت همسر یابی

 گوشی رو ازش گرفتم بادیدن صفحه ی گوشیش پارچ اب یخ از سرم سرازیر شد. وحشتناک تر از اون صدای بم و خش دارش که زمزمه کرد: عاشقانه. نگاهش کردم و ادامه داد: از نوع عاشقانه. زبونم بند اومده بود، جلوش نابود شده بودم، آب شده بودم... فاجعه به بار آورده بود، چقدر مرام به خرج داده چقدر حرمت نگه داشته، محرمش بودم اما با اون وضع ربات جفت تلگرام دست از پا خطا نکرده تحسین و شرم تو چشمام قاطی شده. گوشیش از دستم سر میخوره و روی میز می افته با صداش از جا میپرم باز صدای تک خنده اش... اصلا نگاه کردن بهش رو یادم رفته، دلم به حال همسریابی یک جفت می سوخت انقدر غرورم رو ضایع کرده بودم که... صداش بلند شد: ناهارت یخ کرد.

عصبی از کار آدرس شبکه جفت اجتماعی همسریابی یا اون نمیدونم

عصبی از کار آدرس شبکه جفت اجتماعی همسریابی یا اون نمیدونم، در حالی که برای همسریابی یک جفت نوشابه میریختم گفتم: این ها تو یخچال چیکار می کرد؟ نوشابه رو خوردم و ناخواسته نگاهش کردم، لبخند کج و معروفش رو صورتش خودنمایی میکرد لب زد: برای شاداب گرفتم. با حرص گفتم: با دست خودت برای دختری که باهاشی نوشیدنی میخری ؟ با آرنج به میز تکیه کرد و نگاهم کرد و آروم گفت: گفتم بهت من تو ماموریتم اون جفت همسر یابی جزو ماموریتمه. زمزمه کردم: ماموریتت گفته باهاش بناهار که خوردیم ازش تشکر کردم لبخند زد و از آشپزخونه بیرون رفت. آروم مرموز داستان امروز فقط با لبخند لباش رو شوکه می کرد، انگار چیزی سرجاش نیست. میز رو جمع کردم و غذاهای اضافه رو تو یخچال گذاشتم از صبح زود خونه رو تمیز می کردم حالا هم منگ خواب بودم. ظرفارو تو ماشین گذاشتم شست و خارجشون کردم گذاشتم آبشون بره.

ربات جفت تلگرام برم بالا بخوابم

از آشپزخونه خارج شدم و گفتم: ربات جفت تلگرام برم بالا بخوابم کارم نداری؟ نگاهم کرد و گفت: بیا اینجا بخواب. به مبل معروف اشاره کرد چشمام گرد شد و اون نگاه ازم گرفت و به تی وی چشم دوخت و با پوزخند زمزمه کرد: نمیخورمت. لجم رو در آورده بود از تو کمد دیواری یه پتوی ژله ای دیگه برداشتم و به طرف مبل رفتم کنارش که نشستم چشماش چهارتا شد حتماکه شوخی خرکی اون برای آدرس شبکه جفت اجتماعی همسریابی جدی بود. سوم شخص پاهایش را روی میز دراز کرد و روی هم انداخت، پتو را تا زیر گلو روی خودش کشید چشمانش را بست ندید که ویران میکند این مرد را... مردی که درست یک وجب آنطرف تر نشسته و سخت نگاهش میکند، سخت نفس میکشد و سخت دلش را صابون میزند که شاید کمی برایش غیرت به خرج داده... طولی نکشید که نفس هایش منظم شد و عمیق خوابید. سرش کج شده بود صبر کرد تا خواب دخترک سنگین شود. ربات جفت تلگرام افسانه ای اش.

در شرکت پدرش شمار پیش مرگ های جفت همسر یابی از دستش در رفته، در اداره ی سری خودش شمار پیش مرگ هایش از دستش در رفته... در بیمارستان...اشی؟ نگاهش عوض شد دیدم اب دهن فرو داد و آروم ترین صدای ممکنش رو به کار برد و ازم پرسید: رو جفت همسر یابی غیرت داری؟ در حقیقت اصلا اینطور نبود اما دوست نداشتم در حالی که زنش منم اون به فکر کسی باشه. صدای رعد و برق ربات جفت تلگرام رو به خودم اورد، امروز از صبح هوا دلگیر بود. زیر چشمی به جفت همسر یابی منتظر نگاه کردم تصمیم گرفتم، جوابش رو ندم اون هم به لبخند محوی تکه ای گوشت به دهن برد. دلش خوش شده بود؟خوش چی؟مثلا دلش چی می خواست؟ کی میدونست تو دل اون یکی چی میگذره؟

مطالب مشابه


آخرین مطالب