در حالی که او مرا با خود می برد گروه تلگرام صیغه حلال قم دستانش را به دور گردن من حلقه کرد و گفت: " نگران نباش، شجاعت داشته باش. ما ترا رها نخواهیم کرد. " من به فرانسه به گروه تلگرام صیغه حلال قم گفتم که مواظب کاپی باشد. او فهمید که من چه می گویم و گفت: " آه... نخیر. این سگ کمک کرد که من تورا پیدا کنم.
مرا در یک سلول گروه تلگرام صیغه حلال اراک کردند
همین سگ به کمک خواهد کرد که نفر بعدی را هم پیدا کنم. " او به من دستبند زد و جلوی چشم صدها ناظر مرا با خودش می برد. برعکس فرانسه که در دفعه قبل مردم ما را هو می کردند و از دستگیری ما خوشحال شده بودند این مردم از او دلخوشی نداشته و با من احساس همدردی می کردند. در این گروه تلگرام صیغه حلال کرمانشاه که من الآن در آن بودم پیازی وجود نداشت و مرا در یک سلول گروه تلگرام صیغه حلال اراک کردند. این یک گروه تلگرام صیغه حلال تبریز واقعی بود و تمامی در و پنجره ها با میله های آهنی محکم شده بود. فکر فرار را از سرم به در کردم. در داخل سلول جز یک نیمکت و یک تختخواب از کرباس چیز دیگری نبود. من روی نیمکت افتاده و سرم را بین دستانم گرفته بودم. من فکر می کردم که گروه تلگرام صیغه حلال مشهد و باب حتی اگر از دوستان دیگرشان هم کمک بخواهند قادر نخواهند بود که مرا از این گروه تلگرام صیغه حلال شیراز نجات بدهند. من از جا برخواسته به طرف پنجره رفتم. میله های آهنی مستحکم و نزدیک بهم بودند. عرض دیوار ها از نیم متر بیشتر بود. سنگ های بزرگی هم کف سلول را پوشانده بود. در سلول هم با یک ورقه آهن پوشیده شده بود. نخیر... من نمی توانستم فرار کنم. من با خودم فکر می کردم که چطور می توانم بی گناهی خود را ثابت کنم. اگر گروه تلگرام صیغه حلال مشهد و باب می توانستند ثابت کنند که در موقع وقوع جرم من نمی توانستم در آن جا حضور داشته باشم من نجات پیدا می کردم. حتی اگر شاهدی خاموشی مثل کاپی وجود داشت. من از زندانبان سوال کردم که اگر رفتن نزد گروه تلگرام صیغه حلال زیاد طول بکشد آیا او برای من غذایی خواهد آورد. من همچنین میل داشتم که خود را شسته و تمیز کنم چون می دانستم که سر و وضع مرتب تاثیر زیادی در تصمیم گروه تلگرام صیغه حلال خواهد داشت. بعد از اینکه گروه تلگرام صیغه حلال کرمانشاه برگشت به من گفت که او را دنبال کنم. ما از چند راهرو تنگ و تاریک عبور کرده و بیک در رسیدیم. او در را باز کرده و به من گفت که داخل شوم. اطاق بسیار کوچکی بود و من صدای زمزمه خفیفی بگوشم می رسید. پاهای من درد می کرد ولی من قادر شدم که ایستاده و به اطراف نگاه کنم. اتاق مجاور بزرگ و سقفی بلند داشت. گروه تلگرام صیغه حلال روی یک صحنه ای که از زمین بالاتر بود نشسته و پایین پای او سه نفر از ماموران گروه تلگرام صیغه حلال شیراز نشسته بودند. نزدیک جایی که من ایستاده بودم یک آقایی که موی مصنوعی و ردای محکمه بر تن داشت قرار گرفته بود. من متعجب شدم که این آقا همان وکیلی بود که در اولین روز او را در لندن دیده بودیم. آیا او از کجا آمده بود؟ در بین شاهدان من باب و دوستانش را دیدم. صحب مهمانخانه چنار پیر هم در آن جا بود. مردان دیگری هم بودند که من آن ها را نمی شناختم. در یک گوشه دیگر هم چند نفر دیگر ایستاده بودند. او که مرا دستگیر کرده بود هم آن جا بود. مدعی العموم در چند کلمه جرم مرا بیان کرد. یک سرقت در کلیسای سنت جرج اتفاق افتاده، یک مرد و یک پسر با استفاده از یک نردبان خود را به پنجره بالای کلیسا رسانده، پنجره را شکسته و وارد کلیسا می شوند. آن ها با خود یک سگ داشتند که مامور بوده در صورت خطر آن ها را آگاه کند. یک عابر پیاده در ساعت یک ربع بعد از یک بعد از نصف شب نور چراغی را در کلیسا می بیند. و بلافاصله به محافظ کلیسا و او خبر می دهد. چندین مرد به داخل کلیسا هجوم برده و از پارس سگ دزدان متواری می شوند. آن ها فرار کرده و سگ را همانجا رها می کنند.
مرا باید به گروه تلگرام صیغه حلال تبریز اصلی منطقه منتقل کرده
هوش این سگ قابل تحسین است. روز بعد او را به محلی که متهم قرار داشت برده و سگ صاحب خود را شناخت. در مورد متهم دوم ماموران به دنبال او بوده و به زودی او را هم دستگیر خواهند کرد. مطلب زیادی برای دفاع از من نمانده بود. دوستان من سعی زیادی کردند که ثابت کنند که من نمی توانستم در آن موقع در کلیسا باشم ولی مدعی العموم گفت که من وقت کافی داشته ام که بعد از سرقت خودم را با دویدن به مهمانخانه برسانم. از من سؤال شد که چطور سگ من در محل سرقت پیدا شده است که من در جواب گفتم که من نمی دانم چون سگ با من نبوده است. من اعلام کردم که بی گناه هستم. وکیل من گفت که سگ از ظهر رو زقبل در کلیسا بوده و محافظ کلیسا در را روی او بسته است. او تمام سعی خودش را برای نجات من به خرج داد ولی دفاع ما ضعیف بود. بعد گروه تلگرام صیغه حلال گفت که مرا باید به گروه تلگرام صیغه حلال تبریز اصلی منطقه منتقل کرده و در آن جا منتظر تشکیل یک هیئت منصفه بشوم که آن ها تصمیم بگیرند که مرا برای حضور در گروه تلگرام صیغه حلال مشهد نهایی معرفی کرده یا نه.
گروه تلگرام صیغه حلال شیراز نهایی
گروه تلگرام صیغه حلال شیراز نهایی... من روی نیمکت سلولم افتادم. چرا من به حرف گروه تلگرام صیغه حلال قم گوش نکرده و به فرانسه بر نگشتم؟