
اما هر لحظه احساس کردی نیاز به حرف زدن داری, کافیه بهم بگی.همه جوره باهات هستم.حرف زدن در مورد ماجراهای گذشته باعث میشه که راحت تر بتونی فراموششون کنی.اینکه این همه سال سکوت کردی و چیزی نگفتی باعث. شده اون خاطره های لعنتی توی ذهنت رسوب کنن.حرف بزن و بذار که از ذهنت بریزن بیرون سپس دستهای سایت همسریابی هلو در شیراز را در دست گرفت, چشمهایش را میخ چشمهای او کرد و گفت: همه جوره باهاتم.نه به عنوان یه مشاور یا روانشناس! به عنوان یه دوست که میخواد جبران مافات. کنه
سایت همسریابی هلو در شیرازی ببرد که صدای زنگ موبایلش را شنید
داشت روی رنگینک هایی که درست کرده بود سلفون میکشید تا عصر سر خاک سایت همسریابی هلو در شیرازی ببرد که صدای زنگ موبایلش را شنید.گوشی را از جیب تونیکش بیرون کشید.سایت همسریابی هلو در شیراز بود.جوابش را. داد: سالم سالم.خوبی؟مزاحمت که نشدم؟دستت که یوقت بند دل و روده جک و جونوری چیزی نبود که؟ رمان برای همیشه ! نه! بی احساس! درباره حرفه من درست نظر بده! احساس؟برای تاکسی درمی؟جلل الخالق. همینی که هست خواستم بگم من عصر میخوام برم سرخاک سایت همسریابی هلو شیراز.گفتم توام شاید بخوای بری سری به سایت همسریابی هلو در شیرازی . بزنی. خب آره.اما مزاحمت نمیشم مزاحم نیستی.مگه اینکه دیروز از بودن با من بهت خوش نگذشته باشه و دیگه نخوای . ریختمو ببینی این حرفو نزن.اتفاقا دیروز عالی بود.حرفای روی کوه خیلی دلگرمم کرد.فقط نمیخوام بخاطر . من راهتو دور کنی لوس نشو.از مرداویج تا بزرگمهر که راهی نیست.ساعت چهار میام دنبالت.خوبه؟ باشه.ممنون.فقط بابام دنبالم هست.ناراحتت که نمیکنه؟
من با حضور سایت همسریابی هلو در شیراز امید هیچ مشکلی ندارم
دیگه این حرفو نزن.من با حضور سایت همسریابی هلو در شیراز امید هیچ مشکلی ندارم.چرا با این حرفات معذبم میکنی؟. معذرت میخوام.خب این حق توست بدونی قرار با چند نفر هم مسیر بشی. برو بچه.ساعت چهار دم در خونه ام.فعال. به سلامت سایت همسریابی هلو در شیراز بعد از کشیدن سلفون روی دیس شروع به درست کردن مجدد رنگینک برای مزار سایت همسریابی هلو در شیراز امید شد.بعد از آنهم سفارش قرقاول و کبکهای استاد را با پیک برایش فرستاد.ناهار را صرف کردند و بعد از کمی استراحت آماده شدند که با صدای زنگ آیفن که خبر از آمدن سایت همسریابی هلو شیراز داد, سریع بیرون رمان برای همیشه رفتند.سایت همسریابی هلو شیراز کنار ماشین منتظر آنها ایستاده بود که با دیدن دیس های رنگینک صندوق عقب. ..ماشینش را باز کرد, آنها را از دست سایت همسریابی هلو در شیراز گرفت و گفت: باید خوشمزه باشن شکمو.جای سالم کردنته؟. سالم.خب بنظر خوشمزه میان.