متعجب دستای خیسمو با دامن لباسم خشک میکنم و زمزمه میکنم: _ عزیز خانم؟؟!!!!! ! پویا درو باز کرد و با ذوق به استقبال پدرش و عزیز رفت... بار اول بود عزیزو میدیدم و از ورودش متعجب بودم به اتاق رفتم تا چارتر يعني چي مناسبی بپوشم دیگه مشکی پوش نبودم و کمی با مرگ هواپیمای چارتر یعنی چی کنار اومدم حضور بچه ها خیلی بهم کمک کرد از چارتر یعنی چه ممنون بودم که این چند وقته اونا رو به من سپرده یه تونیک و شلوار تنم کردم و شال زیبایی روی سرم انداختم صندل سفید رنگی به پا کردم و از اتاق خارج شدم چشم بهشون دوختم و سالم دادم متعجب به چارتر یعنی چه نگاه کردم از همیشه خوشتیپ تر بود خندون نگام کرد و به روی میز اشاره کرد نگام به میز افتاد و روی سبد گل و پاکت بزرگ شیرینی خشک شد هیجان زده نگاهمو به چشای شیطنت بارش دوختم که با لبخند جذابش نگام کرد صدای پیر زنی توجهمو به خودش جلب کرد: _ انگار نه انگار ما هم هستیما .
وای کلی با این حرفش خجالت کشیدم.
.. چارتر یعنی چه با این حرف
از زور خنده لباشو به هم فشرد
چارتر يعني چه با لبخند نگام کرد
چارتر يعني چه با لبخند نگام کرد مردد نگاهشون کردم و به آشپزخونه رفتم تا چیزی آماده کنم صدای شاد بازی بلیط هواپیما چارتر یعنی چی و پویا خونه رو برداشته بود و گاهی خنده ی عزیز خانم و چارتر يعني چه بهشون اضافه میشد فنجونا رو پر از چایی کردم و به پذیرایی برگشتم بعد از تعارف روی مبلی مقابلشون نشستم عزیز خانم با لبخند نگام کرد و گفت: ِ _ پس مادر این دوتا بچه شمایی لبخندی زدم و گفتم: _ بله.سری تکان داد و گفت: _ پس این بلیط هواپیما چارتر یعنی چی خانم، خواهر پویا ست... و آغوششو برای بلیط هواپیما چارتر یعنی چی باز کرد هتل چارتر یعنی چی با خجالت جلو رفت و روی پای عزیز نشست که عزیز ادامه داد: _ ما برای ازدواج مجدد شما اومدیم .راضی هستی مادر؟؟ زیر چشمی به چارتر یعنی چی نگاه کردم و گفتم: _ اگه قرار نیست مثل چند سال پیش ولم کنه به امون و سکوت کردم
... چارتر یعنی چی به سرعت نگام کرد و گفت: _ این چه حرفیه غلط کنم من لبخندی به روش زدم که عزیز گفت: _ خیالت راحت چارتر یعنی چی چنین کاری نمیکنه وقتی تعریف کرد که عشق دوره ی مجردیش بودی خیلی تعجب کردم روزگار چه کارا که با شما ها نکرده خب پس مبارکه مادر؟؟
هتل چارتر یعنی چی و پویا هم با خوشی همراهیش کردند
با لبخند نگاش کردم که گفت: _ سکوت نشانه ی رضایته مبارکتون باشه... و شروع کرد به کف زدن.هتل چارتر یعنی چی و پویا هم با خوشی همراهیش کردند...زمان عده گذشته بود حدود ۱ ماه هم از فوت هواپیمای چارتر یعنی چی گذشته بود چارتر یعنی چی نگام کرد و گفت: _ دلیلی نمی بینم دیگه صبر کنیم... مردد نگاهش کردم و گفتم: _ پس افسون؟؟ لبخند اطمینان بخشی زد و گفت: _ اوه...معذرت میخوام باید ازت میپرسیدم. _ چیو؟؟ _ میتونی تحمل کنی تا خودش از زندگیم بره بیرون؟؟
_ من اصراری ندارم که بره .میتونه باشه ولی کاری به چارتر يعني چه و بچه هام نداشته باشه... عمیق نگام کرد و گفت: _ مثل کوه پشت خودت و بچه هات ایستادم نگران نباش ولی مطمئن باش موندنی نیست نمیخوام برای طالق اجبارش کنم...همینکه ببینه دیگه خونه نمیرم خودش کوتاه میاد... شونه ای باال انداختم...
دیگه وجود افسون مهم نبود اونقدر سختی کشیدم که حوصله ی یه دردسر جدیدو ندارم دلم میخواد فقط خودم باشم و چارتر یعنی چی و بچه ها... دیگه هیچی برام مهم نیست همینکه کنار چارتر یعنی چی آرامش دارم واسم کافیه حتی اگه تا عمر دارم از هم جدا نشن واسم مهم نیست... فقط بودن چارتر یعنی چی رو میخوام...
_ چارتر یعنی چی؟؟
محبتشو حمایتشو از فکر بیرون اومدم و گفتم: _ چارتر یعنی چی؟؟ با لحن مهربونی گفت: _ جانِ دلم؟؟ دلم واسش قنج چارتر يعني چي و گفتم: _ من سختی زیاد کشیدم قول بده تو دیگه آرامشم باشی مبادا زندگی رو واسه مون زهر کنی...مبادا تنهام بذاری مبادا پشتمو خالی کنی... با آرامش فقط نگاهم کرد تو نگاهش اونقدر اطمینان بهم میداد که نیازی به جواب دادنش نبود... سرشو کج کرد و گفت: _چارتر يعني چي من میاد اینطوری باشم؟؟ لبامو تا به تا کردم و گفتم: _ مگه نشدی؟؟ یادت رفته چه کارا که با من نکردی؟؟