دو روزی میگذشت و امروز جمعه بود اکثرا از اتاق رفتم بیرون دیدم مهمون داریم یک خانوم جوان زیبا ولی خیلی آشنا میومد
آره برای منم آشنایین ولی االن حضو ذهن ندارم، حتما مریم خانوم هستید نمیدونم حتما جایی همدیگرو دیدین یا به کسی شباهت داره لیلی جان سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلیت خیلی آشناست ممنون شما خوبین سالم خانوم خانوما خوبی سالم خوش آومدین -خوشبختم مامان ازتون تعریف میکرد بله -20 آذرا مبارکه کی هست تولدت شون اومده بودم دعوتتون کنم برای تولد سایت همسریابی اینترنتی آغاز نو آهان کنه بله یک سایت همسریابی اینترنتی آغاز نو دارم
سایت همسریابی دائم آغاز نو لطف داره
با برادرش رفتن بیرون شنیدم سایت همسریابی اینترنتی آغاز نو دارین نیومده چرا تا آشنا شیم سایت همسریابی دائم آغاز نو لطف داره
تولد مفصلیه مشکلی نه عزیزم، فقط ما و شمایین ما خونوادگی میگیریم اما امسال و از این بعد شماهم هستین خیلی خوشحالم که دوست بچگی ام و فامیلم همسایمونه و میخوام رفت و آمدمون زیاد شه باهم تولدهم بهانه ایه تا خونواده ها اشنا شن خوب من برم دیگه این چندروز زود تموم شد از امروز صبح سایت آغاز نو همسریابی بدجور می تپه ون میونم چرا اینطوری شدم و دارم آماده میشیم بریم دفعه بعد به ایشونم بگین میاد آقا ابراهیم خونست نچه زود مریم جان مهمونی من یک سارافون زرشکی ضخیم پوشیدم که کمی زانو بود و سمت راست سایت همسریابی آغاز نو در کرمانشاه سایت همسریابی آغاز نو در کرمانشاه گل های مشکی داشت که از سایت همسریابی آغاز نو در کرمانشاه به ثبت نام سایت همسریابی آغاز نو بود رفته رفته کوچیک میشد
همراه با زیرسارافونی مشکی و شلوار لوله تفنگی مشکی و شال زرشکی که رنگش یک درجه از سایت همسریابی آغاز نو روشن بود
ست کردم چون نزدیک بود خونه یک بافت مشکی هم پوشیدم تا سردم نشه کمی هم سرخاب سفیداب کردم، واسه سایت همسریابی آغاز نو پیامهای مریم خانوم یک خرس عروسکی گرفتم و کادوش کردم سایت همسریابی دائم آغاز نو اینا هم براش یک لباس مجلسی خوشگل خریده بودن
اومدم مامان هستی بیا بریم برای آخرین بار بخودم نگاه کردم و گوشیمو برداشتم رفتم وقتی رسیدم اول مریم خانومو و همسرشون اومدن استقبال و بعد احوال پرسی رفتیم روی مبل های سلطنتیشون نشستیم خونشون خیلی بزرگ و اعیانی بود معلوم بود آدمای خوبین خیلی خوب تحویل گرفتن مارو با اینکه شوهرش اولین بار میدید مارو اما سایت همسریابی آغاز نو پیامهای ندیدم - االن بیان سایت همسریابی آغاز نو پیامهای بیاین مهمونا اومدمریم خانوم سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی کجاست؟ از پله ها دونفر میومدن ثبت نام سایت همسریابی آغاز نو همین رسیدن ثبت نام سایت همسریابی آغاز نو سنگ کوب شدم، این اینجا چیکار میکنه حتی اون دوتا هم مثل من بودن باورم نمیشه خودش بود همونی که ذهنم همیشه درگیرش بود چند بار چشمم رو باز و بسته کردم باورم نمی رویای شیرین بودنت را شد شایدم یک خوابه یک رویای شیرینه کاش هیچوقت بلند نشم اگه یک خواب بوده باشه " تا ابد دوست دارم حتی درخیالم" بازم همون چشما، همون چشمهایی که موجی از آرامش بود همون چشم ها که رسوای عالمم می کنه کسیکه خود آرامش بود
"به چشمانت خیره میشوم برق چشمانت هوش از سرم میبرد گویی شرابی هفت ساله نوشیده باشم تو کیستی که اینگونه مرا مست و مدهوش خود کرده ای؟؟
نمیدانم!!
بی گمان تو زاده ی عشقی و من لیال و شیدای توام. " یک ثانیه هم ازش چشم برنمی داشتم میترسیدم
از این خواب بیدار شم نگاهمون به هم قفل شده بود انگار از زمین و زمان جدا شده بودیم نه من نه او پلک هم نمی زدیم
"پلک نمی زنم خیال نکن برای لحظه ای از دیدنت خواهم گذشت منی که بی تاب با تو بودنم گر پلکی هم بزنم دیدگانم را می شویم تا گام نهی بر رویش"تپش های سایت آغاز نو همسریابی بی شک تا فلک افالک رفته بود انگار سایت همسریابی آغاز نو داشت از سینه بیرون میومد حاال علت تپش های سایت همسریابی آغاز نو رو میفهمم "دستم را روی سایت همسریابی آغاز نو می گذارم خوشحال میشوم که قدم هایت را احساس میکنم عجب تفاهمی دارند
صدای قدم هایت با صدای سایت آغاز نو همسریابی" با احساس
صدای قدم هایت با صدای سایت آغاز نو همسریابی" با احساس یک چیز تیز از تو رویا اومدم انگار واقعا تو خواب دیده بودم اما کاش بیدار نمیشدم اما وقتی دستی رو جلوم دیدم به صورت سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی نازی که مقابلم بود نگاه کردم نمیدونستم االن چه موقعی و کجام اصال مغزم هنگ کرده بود زمان و فراموش کرده بودم دستمو جلو بردم سالم من سپیده هستم 15 سالمه یعنی امروز میرم به 15 سالگی وای تو چه نازی خودتو معرفی کن
-سالم خانومی من هستی هستم
-آخ جون دوست جدید پیدا کردم همچنین، دوستیم خوشبختم و دوستیم؟ چقدر پرشور بود...... نزدیک شدن قدم هایی رو حس کردم باز تپش سایت آغاز نو همسریابی بود که رفته رفته زیاد میشد اون حالتی که تو سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی بودم و دست داد سرم سایت همسریابی آغاز نو در کرمانشاه بود و دستی رو دیدم که به طرف من دراز کرد بود کم کم سرم رو آوردم ثبت نام سایت همسریابی آغاز نو خود خودش بود باز ماتش شدم "با تو تپش قلب آرامم آغاز