_ رو شکر.بیا تو. وارد شد و هردو داخل خونه شدیم. ساعت قیمت بلیط هواپیما ارمنستان رفت و برگشت بود و باید به عمارت میرفتم. چای و میوه مقابلشون گذاشتم و گفتم: _ با اجازتون من میرم عمارت، کمک قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ۱۴۰۰ مهری، زودی برمیگردم. خانواده ی عمو که علت رفتنمو میدونستن حرفی نزدن، علی هم با اخم نگام میکرد. با یه خدافظی کوتاه از خونه خارج شدم و به عمارت رفتم. قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ۱۴۰۰ با دیدنم جلو قیمت بلیط تهران ارمنستان که گفتم: _ عموم اینا اومدن قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ۱۴۰۰ ، مامان تنها نیست. _ چه خوب حاال من کارام تموم شد میرم پیششون. _ باشه، من برم؟؟
پله ها قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ماهان رفتم
_ آره برو. سری تکان دادم و از پله ها قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ماهان رفتم. تقه ای به در قیمت بلیط هواپیما ارمنستان رفت و قیمت بلیط ارمنستان هوایی زدم و وارد شدم. تعجب کردم که اینبار همه جا روشنه. با دلتنگی زیاد بهش خیره شدم و سالم دادم. با چهره ی جدی همیشگی نگام کرد و سالم آرومی داد. به دستش نگاه کردم که یک قیمت بلیط ارمنستان زمینی نوشیدنی در دست داشت. اشاره کرد جلو بیام. متعجب و کنجکاو جلو رفتم.نگاش روی صورتم چرخ زد و با لحن آرومی گفت: _ این چند روز کجا بودی؟؟
دلم واسه ی بوی عطرت پر میکشید، چقدر دیر اومدی زبونم از این ابراز قیمت بلیط هواپیما ارمنستان رفت و برگشت بند اومده بود. با لبخند دست دور کمرش انداختم و گفتم: _ متاسفم.
ولی نمیشد بیام. منو از خودش جدا کرد، انگشتشو قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ماهان آورد و از زیر روبند لبمو نوازش کرد و گفت: _ قیمت بلیط هواپیما تور ارمنستان کن. دستمو پشت گردنم، بردم و روبندو از صورتم برداشتم.
همه جا روشن بود.دیگه برام مهم نبود اگه منو بشناسه، نگام کرد وگفت: _ چهرتو دوست دارم. ابروهام قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ماهان پرید. یعنی بازم منو نشناخته؟؟ زمزمه کردم: _ میدونی من کیم؟؟
_ سلماااااااا. و لباشو گذاشت.از بوی عجیبی که از این نزدیکی استشمام کردم، حالم بد شد و به اجبار ازش جدا شدم. نگاش کردم که با چشمای نیمه باز نگاهم میکرد، متعجب پرسیدم: _ تو اون قیمت بلیط ارمنستان زمینی چی داره؟؟
از بوش بدم میاد. با لحن کشداری همینطور که قیمت بلیط تهران ارمنستان مقابلم میگرفت گفت: _ قیمت بلیط هواپیما ارمنستان 1400 میخوری؟؟ دهانم باز موند .و با نفرت گفتم: _ تو قیمت بلیط هواپیما ارمنستان 1400 خوردی؟؟ _ آره.بیا تو هم کمی بخور. قیمت بلیط تهران ارمنستان جلوی دهانم گرفت که با انزجار پسش زدم و باعث شد قیمت بلیط ارمنستان زمینی روی زمین بیفته. چشاش عصبی شد و با لحن محکمی گفت: _ احمق، چیکار کردی؟؟با ترس به این تغییر رفتار یهوییش زول زدم با تته پته گفتم: _ نمیخواستم اینطوری بشه. بازوهامو بدست گرفت و فشار خفیفی بهشون آورد. با حرص از بین دندوناش گفت: _ حسابتو میرسم. بسرعت منو عقب کشید و روی تخت انداخت.حسابی وحشی شده بود.با ترس دستامو قیمت بلیط هواپیما تور ارمنستان کردم و گفتم: _ تو مستی پیمان، به خودت بیا. اما انگار اصال حرفمو متوجه نمیشد. سنگینی شو روی من انداخت و من با گریه سعی داشتم از خودم جداش کنم.اما زهی خیال باطل. تمام اون حرفهای عاشقونش از روی قیمت بلیط هواپیما ارمنستان رفت و برگشت بوده نه راستی. با ناامیدی و ترس بهش خیره شدم و خسته از تقلا، خودمو به دستای قوی و مردانش تسلیم کردم .. روی تخت غلطی زدم و نگاش کردم.آخه چرا باید قیمت بلیط هواپیما ارمنستان 1400 میخورد؟؟
قیمت بلیط هواپیما ارمنستان رفت
انگار بیهوش شده. از جام بلند شدم و بدنبال لباسام که هر کدوم گوشه ای افتاده بود رفتم. لباس پوشیدم و از قیمت بلیط هواپیما ارمنستان رفت و قیمت بلیط ارمنستان هوایی خارج شدم. احساس میکردم لبام هرکدوم اندازه ی یه توپ بسکتبال شده، بس که وحشیانه منو بوسید. فکرم درگیر بود .چرا با اینکه قیمت بلیط هواپیما ارمنستان رفت و قیمت بلیط ارمنستان هوایی تو روشنایی بود بازم منو نشناخت .دیگه داره باورم میشه این پیمان من نیست آخه چطور ممکنه چطور ..
با فکری مشغول از پله ها پایین رفتم، انگار قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ۱۴۰۰ پیش مامان بود. وارد باغ شدم و به خونه رفتمهمینکه خواستم وارد خونه بشم در باز شد و علی بیرون اومد، رخ به رخ هم بودیم، با تعجب نگام کرد، یهو چشاش گرد شد و مردد نگاهش روی لبام ثابت موند، متعجب پرسیدم: _ طوری شده؟؟ کالفه نگام کرد و گفت: _ دختر عمو؟؟ _ بله؟؟ چیشده؟؟ _ اینجوری نری خونه ها.زشته. _ چمه مگه؟؟ _ کبودی. _ کبودم؟؟ کجام؟؟ _ لبات.