با عمو اینا و خاله سلام احوال پرسی کردیم اول مهرسا پیاده شد و خیلی شیک و مجلسی ماشین و دور زد و رفت در طرف سايت همسرگزيني بهترين همسر باز کرد و ورود به سایت همسرگزینی بهترین همسر خندون پیاده شد . قبل همه جلو رفتم و مهرسا رو که می خندید و چال گونه هاش دل ادمو می برد رو بوسیدم بعدم رفتم سمت ورود به سایت همسرگزینی بهترین همسر و اونو بوسیدم بعد با اخم ساختگی با صدایی که فقط سه تامون بشنویم گفتم دوتاتونم معلولین . بعدم به چالاشون که حالا عمیق تر شده بود اشاره کردم با همون اخم که خنده چاشنیش شده بود گفتم که باید عمه و خاله ی بچه ی افلیج بشم . حامد نتونس خودشو کنترل کنه و با صدا و مردونه خندید
نترس عزیزم سایت همسرگزینی بهترین همسر
مهرسا هم قرمز شد و گفت خاک بر سرت مونیکا هیچوقت بزرگ نمیشی . اصن کی قراره بزرگ بشی؟! ؟! ؟ وقتی خاله شم عزیزم دوباره منو حامد زدیم زیر خنده و مهرسا با حرص نگامون کرد و دوباره قرمز شد خاله اومد جلو و گفت چی می گین به بچم؟! ؟ هی سرخ و سفیدش می کنین؟! ؟ دست مهرسارو گرفت و به سمت زن عمو که اسپند به دست و با خنده نگامون می کرد برد حامد هم به دنبالش رفت دو سه ساعتی که از اومدن حامد اینا گذشت و مهمونا تو پیست رقص تو هم می لولیدن یهو برقا پرید و باغ تو تاریکی محو شد .تو جمع ولوله شد سر و صدا اوج گرفت که حامد با صدای بلند از جمع عذرخواهی کرد و خواست که اروم باشن تا بره مشکل رو حل کنه گفت احتمال میده مشکل از فیوز باشه با کشیده شدن بازوم توسط کسی سکته ناقصه رو زدم اصلا نه فرصت داد و بیداد داشتم نه به فکرم رسیده بود که جیغ و داد کنم کلا شوکه شده بودم . توسط اون فرد به سرعت نور به سمتی کشیده می شدم قلبم از زور ترس تو دهنم میتپید تو .تو کی هستی؟!. . از جون من چی می خوای؟! ؟
عزراییلم جونت و می خوام انقد هول بودم و ترسیده بودم که صاحب صدا رو تشخیص ندادم با حرفش ترسم بیشتر شد و پاهام و بیشتر تو خودم جمع کردم داشتم به همه چیو همه کس بد و بیراه می گفتم به اینکه چرا برقا رفت اصلا حامد که گفت داره میره درستش کنه پس چی شد خنده ی هیستریکش از جا پروندم با لحن چندش اور مخصوص به خودش گفت نترس عزیزم سایت همسرگزینی بهترین همسر اووووووقققق سایت همسرگزینی بهترین همسر جدید .چه با اعتماد به نفسسسس اصلا این جذابییت گفته ز کی نشست رو نیمکت و خودشو کشوند به طرفم خواستم عقب بکشم که وحشیانه بازوم و چنگ انداخت با انزجار تو تاریکی زل زدم بهش . با فک منقبض غریدم گمشو اونورررر اشغال عوضی سایت همسرگزینی بهترین همسر جدید پسرعموی پسرعموی مهرسا بود از اون ناجنساش بود از اونا که هرگندی ممکن بود بزنن بدون اینکه دقت کنن ببین کدوم قبرستونین با همه ی نفرتم خواستم دستشو پس بزنم اما زورش بیشتر از این حرفا بود دوباره هیستریک خندید اه حالم داشت به هم می خووورد کجا خانومم؟! خوشگل کردی که بذارم بری؟! ؟
بازو هاشو دور شونه هام سفت حلقه کرد با حرص تقریبا داد کشیدم ولم کننننن عووووضیییی . صورتشو برد عقب و بعد ناگهانی کف دستشو محکم کوبوند رو صورتم . یه ور صورتم داشت می سوخت شوری خون رو به راحتی می شد حس کرد دوباره با داد گفتم تو یه اشغال پست فطرتیییییی صدام بلند بود اما هم فاصلمون با جمع تقریبا زیاد بود هم سرو صدا انقدر زیاد بود که هیچ امیدی نداشتم کسی صدامو بشنوه . دوباره کشیده بود که به صورتم خورد . اشکم داشت درمیومد. در همون حال چراغا روشن شد اما متاسفانه جایی که مابودیم اصلا تو دید نبود همون کور سوی امیدم هم ناامید شد برای بار سوم با چشمای بسته داد زدم ولممممم کننننننننن این بار با صدای بلندتر چیییی می خوای از جوووون منننن؟! ؟! منتظر کشیده ی سوم بودم. اما به جاش حلقه ی دستاشو از دور بدنم باز کرد و یه دستی بدنم رو گرفت و با دست دیگه صورتم رو محکم تو دستش فشار داد صدای پا شنیدم .داشت نزدیک می شد چشم باز کردم تا ببینم صدا از کدوم طرف میاد که دیدم صورت همسرگزینی بهترین همسر با فاصله ی چند میلیمتری روبه روی صورتمه تو اون حال نبود که بتونه صدای پا بشناسه . صدا هی نزدیک تر می شد و معلوم بود طرف داره سعی می کنه با پاش صدا درنیاره
همسرگزینی بهترین همسر با کمر بخوره زمین
. با زمزمه ی وحشتناک مردی دوباره چشم باز کردم تو چه غلطی می کردی؟؟؟!!! با دیدن اراد انگار دنیارو بهم دادن. اصلا باید اعتراف کنم اگه دنیا رو بهم تقدیم می کردن اون اندازه خوشحال نمی شدم با یه حرکت همسرگزینی بهترین همسر که لاغر تر اراد بود رو به عقب هل داد و باعث شد همسرگزینی بهترین همسر با کمر بخوره زمین . خودشم نشست رو شکمش و یه مشت حواله ی شکمش کرد مشت بعدی تو صورتش خورد و همینطور مشت های بعدی که بی رحمانه و خصمانه تو سر وصورت همسرگزینی بهترین همسر فرود می اومد. حالا صدای موسیقی بلند غیرممکن بود اجازه بده نعره های اراد به گوش کسی برسه با ترس تو خودم جمع شده بودم
من تازه صورت غرق خون همسرگزيني بهترين همسر دیدم
باید کاری می کردم اما نه قدرتشو داشتم نه توانشو می کردم یکی ببینه و بیاد همسرگزيني بهترين همسر از زیر مشتای اراد جمع کنه نگام رفت سمت حامد . با همه ی انرژی که داشتم نگاش کردم که مثل گذشته سنگینی نگامو حس کنه و برگرده طرفم که خوشبختانه کارساز شد و نگامو حس کرد شاید منو نمی دید چون تو تاریکی بودم اما به طرفم اومد . جمعیت رو کنار زد و هی نزدیک تر شد . اراد هنوز داشت می زد حامد با دیدن اون دوتا به طرفشون دوید و سعی جداشون کنه . اما اراد دست بردار نبود حامد بالاخره جداشون کرد و من تازه صورت غرق خون همسرگزيني بهترين همسر دیدم.
و سایت همسرگزینی بهترین همسر دوباره پرت شد زمین
حامد توضیح خواست و اراد مختصر و پرحرص جریانو گفت حالا نوبت سايت همسرگزيني بهترين همسر بود. رفت جلو و یقه ی همسرگزيني بهترين همسر رو گرفت و به زور بلندش کرد خصمانه و پراز نفررررت نگاش کرد از بین دندون های به هم فشردش غرید میری گم میشی .نمی خوام قیافه ی نحست و یه بار دیگه ببینم. سایت همسرگزینی بهترین همسر گم شو تا خودم گمت نکردم بعدم یقش و با حرص و عصبانیت ول کرد و سایت همسرگزینی بهترین همسر دوباره پرت شد زمین