می دونستم همه ی صحنه ها قراره ثبت بشه به خاطر اینکه فیلم به هم نخوره فوری پریدم کنار و مشغول تماشا شدم.. نازیار صیغه یابی با دیدن نازیار صیغه انگار شیدایی رو تو عالی ترین درجه تجربه کرد.. . مه رسا هم دست کمی از اون نداشت.. اروم و خانوم وار به حامدی که هنوز بهت زده ایستاده بود نزدیک می شد.. شور و هیجان و عشق تو چشماشون موج می زد..
کانال صیغه نازیار تخته گاز می رفت و ماشین ما هم به دنبالش
لرزش مردمک هاشون از زور هیجان از این فاصله هم قابل تشخیص بود.. چند قدم مونده به حامد نازیار صیغه ایستاد و اینبار حامد دسته گل به دست نزدیک نازیار صیغه شد.. مقابلش ایستاد و با یه دنیا عشق پیشونی نازیار صیغه رو بوسید و دم گوشش چیزی گفت که من نفهمیدم.. اما هرچی که گفت باعث شد لبخند خوشگلی رو لبای سایت نازیار صیغه نقش ببنده.. دست در دست هم سوار ماکسیمای مشکی حامد شدن.. فیلمبردار هم دوربینو گرفت پایین و رفت سمت ماشین و چیزایی بهشون گفت و راه افتاد سمت ماشین ام وی ام که کنار ماشین حامد پارک بود و من تازه متوجهش شده بودم.. . هنوز سرجام ایستاده بودم.. . نمیدونم چرا اون طور که باید حس اون لحظه های اون دو تارو دقیق نمی فهمیدم.. . صدای بوق های ممتد ماشینی مجبورم کرد که به طرف صدا برگردم.. با دیدن ماشین فیلمبردار به طرفش رفتم یه پاش تو ماشین بود و پای دیگش رو اسفالت..
با دست تکیه داده بود به در ماشین.. . تا نزدیک رفتم بهم توپید یکم عجله کنین بد نیستااا از لحن دستوریش اصلا خوشم نیومد و برای اینکه حرصش بدم قدم هامو اروم تر کردم.. وقتی دید عجله ای نکردم دوباره بهم توپید عه.. سرجدت زود باش.. حامد اینا رفتن.. دیرشد گفت و سوار شد و درو محکم بست.. چه زودم پسرخاله شد بچه پررو.. . به ماشین رسیدم و تازه متوجه دختری که تو ماشین بود شدم.. سوار شدم و با وقار سلام دادم.. دختره که اسمش و نمی دونستم برگشت و با خوشرویی جواب سلامم و داد و احوال پرسی کرد اخرم لبخندی زد که من و دیوونه ی خودش کرد.. . چال گونه داشت و من چقددد عاشق چال گونه بودم.. . کانال صیغه نازیار تخته گاز می رفت و ماشین ما هم به دنبالش.
سامانه صیغه نازیار سرشو تکون داد و لبخند زد
انگار مسابقه ی رالی بود و من چقد از این وضع راضی بودم عااشق سرعت بودم.. دختر جلویی که حالا فهمیده بودم اسمش طلا هس چشماشو بسته بود و سفت و سخت صندلی رو چسپیده بود و داد می زد.. وااای سکته کردم اراااد هم هی می خندید.. انقد دوست داشتم پنجره رو باز کنم تا باد به صورتم بخوره اما چون می ترسیدم موهام خراب شن هی خودداری می کردم.. فاصله ی باغی که قرار بود مراسم اونجا باشه با ارایشگاه تقریبا زیاد بود و اگه با همین سرعت می رفتن شاید نیم ساعت دیگه تو راه بودیم.. پنج دقیقه ای بود که بین ماشینا با سرعت نور لایی می کشیدیم که کم کم کانال صیغه نازیار سرعتش و کمتر کرد.. به دنبال اون هم اراد اروم تر روند.. از اینه ی بغل ماشین داشتم طلا رو دید می زدم که کم کم چشاشو باز کرد.. تقریبا ارایش چندانی نداشت اما واقعا خوشگل بود.. نمی دونستم خواهر برادرن یا زن و شوهر یا فقط همکار.. . اراد: ابجی طلام؟؟! نگاه کن اروم میرم دیه طلا چشاشو باز کرد.. و لبخند زد که دوباره چالاش دیده شد و دلم دوباره براش ضعف رفت.
اراد نزدیک ماشین کانال صیغه نازیار شد.. نگام افتاد به اون دوتا.. داشتن می خندیدن و حرف می زدن.. از ته دلم براشون ارزوی خوشبختی کردم.. طلا شیشه ی طرف خودشو داد پایین و اراد ماشینش و به ماشین سامانه صیغه نازیار نزدیک کرد و از پنجره ی سمت طلا با داد گفت سامانه صیغه نازیار داداش اروم تر برو یکم فیلم بگیریم.. توضیحاتشم دادم دیگه بهت.. سامانه صیغه نازیار سرشو تکون داد و لبخند زد.. . نازیار صیغه موقت هم دستی برای من تکون داد و لبخند زد.. وای این دوتا چال گونه ای امروز منو خل میکنننننن.. طلا دوربینو به دست گرفت و مشغول فیلمبرداری شد.. غر زدم مثلا داریم میریم دنبال عروس.. نه اهنگی نه چیزی.. نوچ نوچ انتظار نداشتم کسی بشنوه چون زیرلب گفته بودم.. الهیییی حوصلت سر رفت؟! با تعجب بهش نگا کردم.. خو بعله.. عزا گرفتین شما.. دستش و برد سمت پخش و روشنش کرد.. . اهنگارو چنتا عقب جلو کرد و یکی رو انتخاب کرد چون دختر خوبی هستی اینم اهنگ..
بعدم صداشو تا ته برد بالا.. اهنگ خانومم بود.. عاشق این اهنگ بودمممم.. نمی تونستم خودمو کنترل کنم و خانوم وار بشینم.. سرجام وول می خوردمو با صدای بلند با اهنگ می خوندم.. چشمم افتاد به اراد که برای چند لحظه نگاشو از جلو گرفت و به من خیره شد.. اما سریع سرشو تکون داد و باز به جلو خیره شد.. جیگری بود برا خودشااا.. . به به.. . خااککک تو سر بی حیات واقعا که مونیکا..نوچ نوچ نوچ. . بی حیا عمه ی بیریختته عمم مدل بودااا. ..
خیلی مودبانه خفه شویی نثار ندای عزیزم کردم. . حالا همچین میگم ندای عزیزمممم انگار عاشقشم..نکبت هی گند می زنه به احساسات ادم. .. بیخیال شدم و با اهنگ بعدی که شروع به خوندن کرد دوباره مشغول وول خوردن شدم. . چون سرعت کم شده بود یکم دیرتر می رسیدیم حالا هم نیم ساعت بود داشتیم می رفتیم و هنوز پنج شش دقیقه ای بود تا رسیدنمون. .. رقصیدن و بیخیال شدمو اروم کز کردم گوشه ی صندلی و غرق نازیار صیغه موقت و نازیار صیغه یابی شدم. . حسودی نمی کردم به هیچ کدوم. . اونا لایق هم بودن..فقط دختر بودمو دلم برای اولین بار این حس و حالو می خواست. ..
نازیار صیغه یابی پیاده شد و رفت
با رسیدن به در بزرگ باغ از فکر و خیال خارج شدمو تا ماشین نگه داشت پریدم پایین و بی اختیار درو محکم بستم صدای اراد بلند شد. . توجهی نکردم و خودم و به بقیه ی مهمونا که جلو ی در ایستاده بودن رسوندم. . نازیار صیغه یابی پیاده شد و رفت در سمت نازیار صیغه موقت رو باز کرد. . نازیار صیغه موقت دست انداخت بازو های نازیار صیغه یابیو گرفت و با هم وارد باغ شدند.