کنار سایت هلو صیغه موقت ایستادم
کنار سایت هلو صیغه موقت ایستادم و دست هایم را روی سینه ام گره زدم: _خب کجا باید این زن رو ببینم؟ آراد لب های خشکش را با زبان تر کرد و گفت: _باشگاه! یکی از اب روهایم را بالا بردم و گفتم: _باشگاه؟ سایت هلو صیغه موقت سرش را به پشتی صندلی اش تکیه داد: _تنها جایی که می تونی پیدایش کنی باشگاهه. کارت مشکی و طلایی را جلوی صورتم گرفت، کارت را از میان انگشتانش بیرون کشیدم و با دقت بررسی اش کردم، نزدیک به خانه ام بود. _من چه جوری این زن رو گیر بیارم؟ سایت هلو صیغه موقت رو به آراد کرد و گفت: _تو عکسی ازش داری؟ آراد با چشم های ریز شده گفت: _برادر من یه دلیل بیار که من عکس این زنه رو داشته باشم! سایت هلو صیغه موقت لبخند زد: _اخه تو خیلی باهاش جور بودی و دوستش داشتی! آراد دهانش را باز کرد تا حرفی بزند که صدای من مانع حرف زدنشان شد: _لطفا مسائل خانوادگی رو اینجا تشریح نکنید، دیر وقت من باید با تاکسی برم خونه!
سایت صیغه یابی هلو خندید
سایت صیغه یابی هلو خندید و گفت: _با تاکسی؟ عجب دختر حرف گوش کنی! تکیه اش را از روی میز برداشت و کشوی میز را باز کرد و از داخل کشو یک هلو سایت صیغه ای در آورد، هلو سایت صیغه ای را به طرف من گرفت و گفت: _ماشینت تو پارکینگه می تونی برش داری. به دستش خیره شدم نگاهم را از دستش گرفتم و گفتم: _نیازی نکرده تاکسی می گیرم! سایت صیغه یابی هلو اخم مصنوعی کرد و گفت: _بگیرش خودت رو لوس نکن! با شک و تردید، هلو سایت صیغه ای را از دستش گرفتم و داخل کیفم انداختم. به سمت در رفتم، من حتی قیافه آن زن را نمی دانم. دوباره به سمت سایت صیغه یابی هلو بازگشتم. _دوباره چیه؟ _قیافه زنه چه شکلیه؟ سایت صیغه یابی هلو خندید و رو به سایت صیغه هلو پنل کاربری کرد و گفت: _تو بگو سایت صیغه هلو پنل کاربری جان، بهتر می دونی! سایت صیغه هلو پنل کاربری چشم غره ای به سايت هلو صيغه رفت._یه زن نسبتا تپل، با موهای زرد و تا روی گردن!
سایت صیغه هلو پنل کاربری همانطور که سرش پایین بود
سایت صیغه هلو پنل کاربری همانطور که سرش پایین بود گفت: _الان دیگه لاغر شده! سايت هلو صيغه ابروهایش را بالا انداخت و گفت: _ببین سایت صیغه هلو پنل کاربری، بعد بگو چرا... هلو سایت صیغه یابی توقیف گرانه به سايت هلو صيغه نگاه کرد و رو به من ادامه داد: _یه زن حدودا چهل و پنج سالس... ابروهایم را بالا بردم و گفت: _تو با زن چهل و پنج ساله چیکار داری؟ سايت هلو صيغه بلند خندید و گفت: _این رو باش باورش شد. همانطور که می خندید سری از روی تاسف تکان داد: _خیلی ساده ای آترا، خیلی. ساده؟ من اصلا ساده نبودم، شاید هم... سرم تکان دادم تا فکر و خیال های بی خودی از ذهنم عبور نکند. چشم هایم را روی هم فشردم و هوا را وارد ریه هایم کردم، چشم هایم را باز کردم و گفتم: _من دیگه باید برم خداحافظ. هلو سایت صیغه به نشانه خداحافظ دستش را در هوا تکان داد و هلو سایت صیغه یابی هم با لبخندی خداحافظی کرد، به سمت هلو سایت ازدواج موقت رفتم و طبقه مورد نظرم را فشردم. سرم را به دیوار هلو سایت ازدواج موقت تکیه دادم، من داشتم چه می کردم؟ دزدی؟ نه، نه! نام این کار د زدی نبود! من داشتم اسناد کسی که یک زندگی تازه برای من ساخته بود را پس می گرفتم.
هلو سایت صیغه یابی در روزهایی که حال خوشی نداشتم پا به پایم آمد
با هلو سایت صیغه خوب نبودم، با هم کنار نمی آمدیم ولی نمی توانم از کارهایی که هلو سایت صیغه برای من کرد چشم پوشی کنم. با صدای زن داخل هلو سایت ازدواج موقت به خودم آمدم، از هلو سایت ازدواج موقت بیرون رفتم. ماشینم را پیدا ک ردم و سوارش شدم، از پارکینگ خارج شدم. هلو سایت صیغه یابی در روزهایی که حال خوشی نداشتم پا به پایم آمد، کمکم کرد تا دوباره رو پای خودم بایستم. پست چراغ قرمز ایستادم و سرم را روی فرمان گذاشتم. یه حسی می گفت هلو سایت صیغه دارد یک موضوعی را هم از من هم از هلو سایت صیغه یابی پنهان می کند ولی آن موضوع چه بود؟ چنگی به فرمان زدم. صدای زنگ تلفن در ماشین طنین انداخت، با دیدن نامی که روی صفحه نقش بسته بود تنم لرزید. با بهت به اسم نگریستم، آب دهانم را قورت دادم، چشم هایم را با دست فشردم و دوباره به اسم نگاه کردم. داشتم درست می دیدم؟ سینا؟ من چرا این شماره لعنتی را پاک نکرده بودم؟ سینا داشت زنگ می زد. همانطور که دستم می لرزید تماس را متصل کردم و گوشی را روی گوشم گذاشتم. _الو؟ صدایی از پشت گوشی نمی آمد.