سایت همسریابی موقت هلو


آدرس کانال ازدواج سبحان کجاست؟

برگشتی به کانال ازدواج موقت سبحان گروه؟ می فهمی چی کار کردی؟ تو حس کانال سبحان ازدواج موقت رو نسبت به خودت می دونی! می دونم کانال تلگرام ازدواج موقت سبحان!

آدرس کانال ازدواج سبحان کجاست؟ - کانال ازدواج سبحان


کانال ازدواج سبحان

به کانال ازدواج دائم سبحان پیغامی فرستادم

_چرا این رو از من می خوای؟ _قبول می کنی؟ کانال سبحان ازدواج موقت دوباره سوالش را تکرار کرد و من این بار با تاکید بیش تری گفتم: _قبول می کنی؟ _قبول می کنم... و این بود شروع بازی برای من یا ما... کانال تلگرام ازدواج موقت سبحان او را نمی فهمیدم، واقعا نمی فهمیدم! چرا چنین کاری کرد! آن قدر دندان هایم را روی هم فشار داده بودم که تمام فکم منقبض شده بود. دستم را میان موهایم فرو بردم و کلافه قدم برداشتم: _تو داری چی کار می کنی دختر! داری چی کار می کنی... گوشی ام را از جیب شلوارم بیرون آوردم و به کانال ازدواج دائم سبحان پیغامی فرستادم: _تو کافه خیابون بعدی منتظرتم! چقدر دیگر باید این پرونده لعنتی و نحس را تحمل کنم! تا کافه پیاده رفتم تا کمی آرام شوم. نبض پیشانی ام بی وقفه می کوبید. روی یکی از میزهای دو نفر قرار گرفتم، با دست روی میز ضرب گرفتم.هفته های پایانی سال خوش من! نیشخندی زدم، بهترین اسمی بود که می توانستم روی این روزها بگذارم. آن از هفته پیش که بچه ها را لبه مرز مستقر کردیم و هیچ اتفاقی پیش نیامد و این هم از این هفته و این اتفاقات! در این کار عجله جایز نبود ولی دیگر داشتم دیوانه می شدم! برای چه؟

برگشتی به کانال ازدواج موقت سبحان گروه؟

برای وجود این دختر، در این گروه... با صدای کانال تلگرام ازدواج سبحان سرم را بالا آوردم. _چی شده! خنده عصبی کردم: _تازه می پرسی چی شده؟ چرا این کار رو کردی؟ چشمانش برق زد: _به خاطر پول! _کانال تلگرام ازدواج سبحان می فهمی چی می گی؟ یعنی چی به خاطر پول؟ _شوخی کردم. به خاطر کمک به خودم، کمک به تو، کمک به خودمون... _برگشتی به کانال ازدواج موقت سبحان گروه؟ می فهمی چی کار کردی؟ تو حس کانال سبحان ازدواج موقت رو نسبت به خودت می دونی! _می دونم کانال تلگرام ازدواج موقت سبحان! می دونم ولی تو به این زودیا کاری نمی تونی کنی!

من به کانال تلگرام ازدواج سبحان اعتماد داشتم

کانال ازدواج سبحان سخت اعتماد می کنه! کانال ازدواج سبحان به من اعتماد داره! هرکاری رو که بهش بگم برای انجام می ده، حداقل از این ماجرا می تونم به نفع ما استفاده کنم. چقدر شنیدن ما از زبان این دختر برایم شیرین بود! نگرانش نبودم، چون من به کانال تلگرام ازدواج سبحان اعتماد داشتم. می دانستم برای انجام کارش از خودش استفاده نمی کند. _من از تو کمک خواستم؟ _تلافی نکن دیگه! می تونم کمکت کنم، منم مثل هم کارت بدون! _نمی تونم وقتی تو از کارای کانال ازدواج سبحان خبر داری و هیچی نمی گی! سرش را کج کرد و چشمانش مانند بچه گربه ای بی دفاع شد.

خیلی بیش تر از کانال ازدواج موقت سبحان چیزی هست که من می دونم!

_کانال تلگرام ازدواج موقت سبحان چیزایی که تو از کانال سبحان ازدواج موقت می دونی خیلی بیش تر از کانال ازدواج موقت سبحان چیزی هست که من می دونم! _ممکن کانال ازدواج موقت سبحان چیزی که از نظر تو کوچیکه بتونه یه کمک بزرگی به من کن! کانال ازدواج دائم سبحان سرش را پایین انداخت: _ممکن اون موقع منم مقصر شم. دستم را روی دستش گذاشتم: _به من اعتماد نداری؟ _دارم! _پس بگو! کلمات را به زور بالا می آورد، استرس، بغض درون گلویش کاملا هویدا بود. کانال ازدواج دائم سبحان برای هرکاری که نکرده بود، خودش را مقصر می دانست! دختره ی بی چاره اگر می فهمید سینا به خاطر او کشته شده است، چه حالی پیدا می کرد! من چیزی به او نمی گفتم... نمی خواستم دوباره شکستنش را با چشم ببینم.

مطالب مشابه


آخرین مطالب