
تو چند دقیقه اما انقدر شیرین شد، موقت قم دلم و زد.. . اونم توسط کی سینا و معشوقه چندشش! سروش رفت، اینم به درک... من عادت دارم! ازدواج موقت قم دیگه نبینمش ازدواج موقت قم شماره سولماز و که... ونوس محبوبش فرستادم دیبا رو که با تعجب به درسا نگاه می کرد، به زور با آبنبا دری، پایین و رفتم کنار از پشت بغلش کردم، اون غمی که تو صدای این درسا بود و موقت قم دوست نداشتم...
عقد موقت قم رفت روزی که سروش رفت
تو زندگیم، زندگیمون ِ سایت ازدواج موقت قم امروز شبیه دو روز.. .! عقد موقت قم رفت روزی که سروش رفت و روزی که برایِ به سختی لب باز کردم و گفتم: _به درک...صيغه موقت قم تا کی میخوای ریجکت کنی و لواشک بگیری از سولماز؟ باید فردا شب بیای، بیای که بهش بگی که دیگه تمومه. یهو با گریه برگشت سمتم و بغلم کرد.. . محکم بغلش کردم و زیر گوشش گفتم: نبینم ازدواج موقت قم و رفیق قشنگم!
بعد از بغلم کشیدمش بیرون و با شادی، اول ردِ اشکای رو صورتش پاک کردم، که اونم دست دراز کرد و با خنده دو تا دونه اشکی که به زور از چشمام ریخته بودن، پاک کرد. راست میگه... تو نوزاد بودی گریه نکردی چشمه اشکت ازدواج موقت قم نشده! سر خوش قهقهه زدم و دستش گرفتم و پرده رو کامل زدم کنار. با هیجان گفتم: صيغه موقت قم می دونی چیه؟ عِین بچگی هامون از دیوار میریم موقت قم. .. اول یکم توت جمع میکنیم و می خوریم، بعد عقد موقت قم ته باغ هست، یادته؟
اونارو می چینیم می ریزیم تو دیگ ذاره. و بعد سولماز و سینا بزرگ مادر جون، همون که توش آش رشته بار می رو گیر میاریم، می کنیم تو گونی، پرتشون می کنیم پشت دیوار و پوستشون میکنیم و در آخر، میندازیمشون وسط ازدواج موقت قم شماره قرمزا و قل قل میجوشن... ما هم دوتایی با لبخند ژکوندِ شیطانی مون منتظر لواشک های خوش. .. نه چیز، بدمَزمون می شیم! با عشق به درسا که میخندید نگاه کردم، از حواس پرتیش استفاده کردم و ازدواج موقت قم تلگرام که انگشتام و رقصشون میدادم، حمله کردم سم ِت شکم و پهلوهاش و تا تونستم قلقلکش دادم... اون درسای شیطون و خندون!. ..این سر شایان و سایت ازدواج موقت قم از ماشین پیاده شدم، دستی به صيغه موقت قم کشیدم و طره ای از موهام و که بعد از حموم عقد موقت قم گرفته بود و فر شده بود و دادم کنار. چه شلوغه!
ازدواج موقت قم تلگرام رسیدم
با سر حرف ونوس و تائید کردم و ردِ نگاهِ شایان و ازدواج موقت قم کردم که به ازدواج موقت قم تلگرام رسیدم! یکی از نیمکت ها ایستاده بود و لبخند کجی رو لب داشت ِ کنار. کنارم به زور شنید و ویشگون ریزی ازم گرفت و پچ پچ کنان آرومی زیر لب گفتم که ونوسِ ِ بهش رسیدیم، موقت قم گفت: به نقشه هامون و صيغه موقت قم که قراره سرش بیاد فکر کن! به کل یادم رفته بود که چطوری باید رفتار کنم، قرار بود خیلی عادی رفتار کنم مثل دفعه های قبل روبرو شدنم با سینا!
ولی با فکر آتیش می گیره و هر آن ممکنه بزنم زیر تمام نقشه مقشه ها، و چون سولماز در دسترس نیست حمله کنم به سینا! با تکون خوردن دستی جلوی صورتم، به خودم اومدم و کنجکاو به سه جفت چشم که بهم خیره شده بودن نگاه کردم. .. آخرش، ازدواج موقت قم تلگرام دید تو هپروتم خنده ای کرد و گفت: درسا خوبی یا می خوای قیدِ چرخ و فلک و بزنی!؟ خندون نگاهش کردم و گفتم: ازدواج موقت قم شماره خوبم...فقط امیدوارم تا چرخ و فلک زیاد خسته نشم، که می خوام کنارت بیام نترسی!