اب دهنم و قورت دادم و وصل کردم تماس و سلام چشامو بستم تا صداشو بشنوم هیچ معلومه کجایی ازدواج موقت تهران هلو؟ اخه تو که منو کشتی دختر! چرا جواب زنگ و پیاما رو نمیدی! هان چشام مثل توپ گرد شد زبونم کار نمیکرد دستام داشت کم کم میلرزید... به زور جواب دادم ازدواج موقت تهران هلوی؟ من ندیدم زنگ و پیاماتو ندیدی؟ مگه میشه از دیشب دارم خودم و میکشم تا جواب بدی اگه الان جواب نمیدادی میخواستم زنگ بزنم به ازدواج موقت تهران هلو شیراز دندونامو روهم فشار دادم تا اشکم نریزه اه ازدواج موقت تهران هلو گندت بزنن که اشکت دمه مشکته لعنتی دوباره گفتم ازدواج موقت تهران هلو کرمان من ندیم زنگ و پیاماتو از لرزش صدام فهمید حالم خوش نیست.
ازدواج موقت تهران هلوی کار دارم
ازدواج موقت تهران هلو؟ داری گریه میکنی؟ نه نه نمیخوام بفهمه لعنتی ازدواج موقت تهران هلوی کار دارم بای تماس و قطع کردم و نشستم رو صندلی کوچیک کنارم... قفل گوشی باز کردم 21 تماس بی پاسخ 17 پیام از طرف سامیار. اخه کی زنگ زده بود که من نفهمیدم. ازدواج موقت تهران هلو شیراز دوباره شروع کرد به لرزیدن. ازدواج موقت تهران هلوی بود اه یه شب اومدم زود بخوابم ها گوشی و پرت کردم رو تخت به جهنم بزا اینقدر ازدواج موقت تهران هلو شیراز بزنه تا جونش در بیاد رفتم تو حمام شیرو تا اخر باز کردم یه دوش مشت گرفتم و اومدم بیرون سریع لباسام و تنم کردم...
موهامو در حدی که یکم خشک بشه اتو مو کشیدم فرقمو کج کردم و روسری رو دور سرم پیچیدم و در اخر یه گره ی کوچولو دادم.. هوس رژ کرده بودم. خب چه رنگی بزنم؟ اوووووم اها یه رژ زرشکی برداشتم اوووف خوه خودتی همونی که من میخواستم مالیدم به لبم توی چشامم یکم سیاه کردم... گوشی و لباسایی که میخواستم و گذاشتم تو کیفم و رفتم بیرون. هرچی میخواستم یاد ازدواج موقت تهران هلوی نیفتم و بغض گلمو نگیره نمیشه خودمو زدم به اون راه. رفتم اتاق شهریار. ازدواج موقت تهران هلو کرمان اماده ای؟
ازدواج موقت تهران هلو مشهد نشسته بودن
اره تو برو منم با نیما میام پایین باش مامان و بابا و ازدواج موقت تهران هلو مشهد نشسته بودن و منتظر ما. من حاضرم اون دوتا کجان؟ الان میان دوست داشتم و بردارم و پیامای سامی رو بخونم ولی نه ازدواج موقت تهران هلو نباید بخونی اون سرت داد زده! واستا یه کاری میکنم پشیمون بشه سرم پایین بود که صدای نیما اومد و اینک شهریار پسر ارسلان راد وارد میشود هممون برگشتیم طرف پله ها با دیدنش چشامون گرد شده بود و نیشامون باز.... مثل ماه شده بود داداشم...
ازدواج موقت تهران هلو مشهد رفتن جلو
گل بانو طاقت نیاورد و جلوتر از همه رفت ازدواج موقت تهران هلو کرمان و ب.و.سید خوشبخت بشی مادر. برم واسه پسرم یه اسپند دود کنم چش نخوره... ازدواج موقت تهران هلو مشهد رفتن جلو مامان وای شهریار. خیلی بهت میاد مامان... باباپسرم به باباش رفته. ماشاا... خندیدم اینارو چه هندوانه ای زیر بغل هم میزارن بریم؟ دیر شدا همه به تکاپو افتادن و تائید کردن که اره دیر شد. گل بانو اومد اسپند و دور سرش چرخوند و زیر لب یه چیزایی میگفت که نمیفهمیدیم. سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. وسط راه یه دسته گل خیلی خوشکل با یه جعبه شیرینی خرید.