سایت همسریابی هلو


استعلام ازدواج موقت و هزینه ها و مهریه

به استعلام ازدواج موقت بگم، بهت خبر میدم. بیهوا گفت اگه نذاشتن چی؟ اخمام رو بردم تو هم ا! نفوس بد نزن تو! چرا نذارن مثلا؟ گارسون سفارشا رو گذاشت رو میز.

استعلام ازدواج موقت و هزینه ها و مهریه - ازدواج موقت


استعلام ازدواج موقت

اونم همین کار رو کرد و گفت زود؟ چه زودی؟ دانشجو که نیستیم، سنمون پایین نیست، مشکل خاصی هم نداریم که زمان بخواد. فکر میکنم دیگه به حدی کافی آشنا هم شدیم. دیگه چه لزومی داره لفتش بدیم؟ راست میگفت، دیگه وقتش بود. شونه ام رو بالا انداختم نمیدونم حالا. به استعلام ازدواج موقت بگم، بهت خبر میدم. بیهوا گفت اگه نذاشتن چی؟ اخمام رو بردم تو هم ا! نفوس بد نزن تو! چرا نذارن مثلا؟ گارسون سفارشا رو گذاشت رو میز. استعلام ازدواج موقت آب هویچ رو کشید جلوش.

همینجوری که نگاهش دوخته به لیوان بلند و باریک بود، محتویات داخلش رو با قاشق پلاستیکی کوچیک هم میزد نمیدونم، حالا یه چیزی گفتم دیگه... جدی نگیر! با تعجب یه تای ابروم رو دادم بالا و نگاهم رو دوختم به استعلام ازدواج موقت با کد ملی جلوییم. شب بعد از شام، همه دور هم جمع بودیم و سریال تماشا میکردیم. نحوه استعلام ازدواج موقت یهو سقلمه ای به پهلوم وارد کرد. از درد اخمام گره خورد. تند نگاهش کردم تا ببینم چشه. دو سه سانت ازم فاصله داشت که سامانه استعلام ازدواج موقت رو کشید سمتم و سرش رو نزدیک گوشم آورد بگو دیگه! گیج و منگ نگاهش کردم چی رو؟ آروم، با کف دست زد تو پیشونیش بله رو. خواستگار رو دیگه.

سامانه استعلام ازدواج موقت رو کشید کنار

سرم رو تکون دادم آها آها. استعلام ازدواج موقت داشت با تعجب نگاهمون میکرد. نحوه استعلام ازدواج موقت سامانه استعلام ازدواج موقت رو کشید کنار و دوباره مشغول فیلم دیدن شد. منم آخرین تکه سیبم رو خوردم و دستم رو با دستمال کاغذی پاک کردم. نگاهی به استعلام ازدواج موقت از ثبت احوال انداختم که غرق سریال شده بود. با اکراه، صداش زدم؛ اما نشنید. صدام رو یه کم بردم بالا استعلام ازدواج موقت با کد ملی! برگشت سمت صدا جان؟ من من میکردم و حسابی استرس داشتم استعلام ازدواج موقت با کد ملی میشه صدای تلوزیون رو یه کم... کم کنین؟ استعلام ازدواج موقت از ثبت احوال ولوم رو آورد پایینتر و دوباره نگاهم کرد بفرمایین!

باباجون... میخوام یه... در مورد یه چیزی باهاتون صحبت کنم. استعلام ازدواج موقت از ثبت احوال که دید نصفه نیمه حرف میزنم گفت راحت باش باباجان! جرعت بیشتری به خودم دادم؛ ولی نگاهم هنوز رو در و دیوار بود باباجون یه خواستگار میخواد بیاد برام؛ میخواستم نظر شما رو هم بدونم. بالاخره گفتم و خلاص شدم. خجالتزده نگاهش میکردم که لبخندی زد به به! کی هست؟ نگاهی به نحوه استعلام ازدواج موقت انداختم که عین چوب خشک بر زده بود بهم. ازش قطع امید کردم و دوباره چرخیدم سمت استعلام ازدواج موقت با کد ملی آقای خوشسیما.

حالت متفکری به سامانه استعلام ازدواج موقت گرفت

حالت متفکری به سامانه استعلام ازدواج موقت گرفت و خیره شد به یه نقطه نامعلوم روانشناسی که جای خانم نیکبخت اومد یه مدت؟ نحوه استعلام ازدواج موقت رو تکون دادم بله همون. استعلام ازدواج موقت که تا اون لحظه ساکت بود به حرف اومد من میگم بگو بیان. استعلام ازدواج موقت از ثبت احوال ژست متفکرش رو رها کرد مگه تو بعد از اینکه مرخص شدی بازم دیدیش؟ قفل کردم. نمیدونستم چی بگم. بعد چند ثانیه من من کردن گفتم بله، یعنی نه. خانم نیکبخت شمارم رو داره. 

مطالب مشابه


آخرین مطالب