یه ده دقیقه ای شرمنده ت می شم. زینب یکم اخم کرد و گفت: باشه به هم می رسیم! بدو فقط ده دقیقه ها! خندیدم. باشه. شرمنده. انواع ازدواج در ایران باستان شرمنده! آیفون رو گذاشتم سر جاش. مامان موشکافانه گفت: انواع ازدواج در ایران باستان چگونه است برمیگردی؟ فوقش انواع ازدواج های ایران باستان با همیم. فدات شم مامانی شرمندهتم برمیگردم کمکت میکنم. خب؟
رفتم توی انواع ازدواج در ایران باستان چگونه بود مطالعات هفتم
پوفی کشید و به سمت آشپزخونه رفت: نخواستیم اصال. برو خوش باش! لبخندی زدم و رفتم توی انواع ازدواج در ایران باستان چگونه بود مطالعات هفتم. لباس هام رو پوشیدم و از خونه زدم بیرون. بیخیال آسانسور شدم و از پلهها رفتم پایین. وقتی نگاهم به ماشین زینب افتاد که کنار خونه پارک شده بود لبخندی زدم و به سمتش رفتم. در صندلی شاگرد رو که باز کردم، دیدم دست به سینه عین مادرهای فولادزره نشسته اخم کرده! خندیدم و سالم کردم. انواع ازدواج در ایران باستان چگونه بود سالم! کوفت و سالم! چه خبر بی معرفت؟
نشستم و در رو بستم. گفتم: شرمندهتم زینب. حالم اصلا خوب نبود. معده م.... انواع ازدواج های ایران باستان بهتری؟ آره. انواع ازدواج در ایران باستان. آره انواع ازدواج در ایران باستان به چه صورت بود. زینب ماشین رو روشن کرد و راه افتاد. خب... بریم کدوم کافه؟ نمیدونم! خب به سلیقه من میریم هر جا که گفتم. راستی مامانت صداش باحال بود ها! کم پیش میاد خونه باشه. امروز هم زود اومد چون شب مهمون داریم! انواع ازدواج های ایران باستان! فوضولیم گل کرد، کیه مهمونتون؟ انواع ازدواج در ایران باستان چگونه است خواستگار من. زینب کپ کرد. زبونش بند اومد. تقریبا داد زدم: انواع ازدواج در ایران باستان چگونه بود جلوت رو نگاه کن! سریع فرمون رو صاف کرد و گفت: انواع ازدواج در ایران باستان چگونه بود مطالعات هفتم! چیه؟ خر نشی خودت رو بدبخت کنی!
خواستم اذیتش کنم: راستش دیگه خسته شدم. زینب! جون زینب خر نشو دیگه! صبر کن یکم دیگه رو مخ امین خله راه برم حله. مامان انواع ازدواج در ایران باستان چگونه بود مطالعات هفتم هم یهبار ببینتت حله. زود می پسنده! زینب اذیتم نکن! این حرفت رو همیشه پای شوخی میگرفتم! زینب اخم کرد. تو غلط میکردی! خندیدم و گفتم: نه بابا انگار انواع ازدواج در ایران باستان میخواد چیزی از من به فرشته ی عذاب نرسه! زینب لبهاش رو ورچید. وا! مگه داداشم چی کم داره؟ به این خوبیه امین خله. فرشتهی عذاب عمته!
باز هم خندیدم و چیزی نگفتم. زینب گفت: دلی جون هر کی دوست داری! من تو رو دوست دارم، نمیخوام کس دیگه ای زنداداشم شه! مگه تو میخوای با زنداداشت زندگی کنی؟ داداشت میخواد باهاش زندگی کنه! هیچ فرقی هم نداره چه من باشم چه کس دیگه خوشش نمیاد خواهرشوهرش همه ش آویزونش باشه! برگشت به سمتم چشمغره رفت و بعد گفت: برو تو اصلا ریختت رو ببینم که لیاقت زنداداش من شدن رو نداری! لبخندی گشاد زدم و چیزی نگفتم. انواع ازدواج در ایران باستان به چه صورت بود اشکال نداره دلی. من شوخی کردم!
منم. خندید و گفت: یعنی میذاری یه خواهرشوهر آویزون بشم؟ مشتی به بازوش زدم و گفتم: عوضی! انواع ازدواج های ایران باستان! درد داشت لعنتی! این انواع ازدواج در ایران باستان چگونه بود مطالعات هفتم عجیب رو برو توی همون دیوونه خونه ای که داد بیداد می کنین تمرین کن! من بازوم رو میخوام! هی! به رشته ی ورزشی و محل ورزش من توهین نکن! باشه باشه! توهین نمیکنیم! خب انواع ازدواج در ایران باستان انواع ازدواج در ایران باستان چگونه بود بفرمایید کجا بریم؟ انواع ازدواج در ایران باستان چگونه است نمیدونم تو من رو آوردی بیرون. گفتی به سلیقه تو میریم یه جایی. انواع ازدواج در ایران باستان به چه صورت بود هی، حیف که رفیقمی وگرنه همین از پنجره می نداختمت تو خیابون!