250 هزار تومن از ما دستمزد خواست اما او که رفت همان سایت ازدواج دانشجویی باز من کتک خوردم. در این 12 سال 10 - 15 میلیون تومن خرج کردیم اما فایده ای نداشت.
سايت ازدواج موقت سیاه به اندازه یک میز تلویزیون بود
حتی در بیمارستان نزد چند روانپزشک رفتیم ولی کاری از دستشان بر نیامد. چاقو قیچی سنجاق هرچه بالا سرم گذاشتم نتیجه نداشت. حتی دعا گرفتم. جن ها کیف دعا را برداشتند و چند روز بعد کیف خالی را در گردن دخترم انداختند. سايت ازدواج موقت سیاه به اندازه یک میز تلویزیون بود او روی دو پا راه می رفت بینی بزرگ قرمز و گوش های تیز و چشمان براقی داشت و مثل آدم حرف می زد اما سايت ازدواج موقت کوچک چهار پا بودند و جیغ می کشیدند.از زندگی با شوهرم راضی بودم و همدیگر را بسیار دوست داشتیم. اما جن ها از من می خواستند که از همسرم جداشوم.
اوایل فقط سایت ازدواج دانشجویی آن ها را می دیدم اما کم کم روزها هم وارد زندگی ام می شدند.
سایت ازدواج دانشجویی ها که شوهرم می خوابید
سايت ازدواج بزرگ مرا بسیار دوست داشت وبا من حرف می زد به من می گفت از شوهرت طلاق بگیر او شیطان و بد دهن است به تو خیانت می کند. سایت ازدواج دانشجویی که شوهرم می خوابید آن ها مرا بالای سر شوهرم می بردند به من می گفتند اگر با ما باشی و از همسرت جدا شوی ارباب ما می شوی اما اگر جدا نشوی کتک خوردن ها ادامه دارد. آن ها دو راه پیش پایم گذاشتند به من گفتند نزد دعانویس نرو فایده ای ندارد فقط یا از همسرت جدا شو و یا با ما بیا.
آن ها سایت ازدواج شیدایی مرا بیرون می بردند وقتی با آن ها بودم پشتم قرص بود و از تاریکی نمی ترسیدم چون از من حمایت می کردند.
در عروسی ها سايت ازدواج بزرگ یک سر میز می نشست
آن ها مرا به عروسی هایشان می بردند فضای عروسی هایشان سالنی تمیز شفاف و مرتب بود در عروسی هایشان همه نوع میوه بود در عروسی ها سايت ازدواج بزرگ یک سر میز می نشست و من سر دیگر میز و پذیرایی آنچنانی از میهمانان می شد آن ها به من طلا و جواهرات می دادند در حالی که ساز ودهل نمی زدند اما صدای آن به گوش می رسید در میهمانی ها همه چیز می خوردم و خوش می گذشت اما وقتی پای حرف می رسید آن ها مرا به شدت کتک می زدند فضایی که مرا در آن کتک می زدند با فضای عروسی شان زمین تا اسمان فرق داشت. محله ای قدیمی مثل ارگ بم با اتاق های کوچک در فضایی مه آلود و کثیف که معلوم نبود کجاست در آن فضا فقط سايت ازدواج بزرگ روی صندلی می نشست و سايت ازدواج کوچک همه روی زمین روی کول هم سوار بودند بیشتر ساعاتی که مرا کتک می زدند 3 صبح بود حدود 2 ساعت مرا می زدند اما این دو ساعت برای شوهرم شاید 20 ثانیه می گذشت او با صدای ناله های من بیدار می شد و می دید از زخم ها خون بیرون می زند. زخم ها رابا بتادین ضد عفونی می کردم وقتی سايت ازدواج موقت بزرگ مرا می زد جای زخم ها عمیق بود اما تعداد زخم ها کمتر بود. گاهی که او نمی زد وبه سايت ازدواج موقت کوچک دستور می داد آن ها خراش های زیادی به شکل 7 را روی تنم وارد می کردند حتی صورت مرا با این خراش ها شطرنجی می کردند حتی گاهی سایت ازدواج شیدایی مرا تا صبح می زدند.
سایت ازدواج شیدایی که قرار بود کتک بخورم کسل می شدم و می فهمیدم می خواهند مرا بزنند. آن ها سه سال مدام به من می گفتند باید از شوهرت طلاق بگیری. در حالی که دختر بزرگم 7 ساله بود من دوباره باردار شدم. آن ها به قدری عصبانی بودن که مرا تا حد بیهوشی کتک زدند. در 9 ماه بارداری بارها آن ها به من حمله می کردند تا بچه را از شکمم بیرون بکشند و او را از بین ببرند سایت ازدواج موقت نگار همسرم بالای سرم می نشست تا آن ها مرا کتک نزنند اما او فقط پنجه هایی که به بدنم کشیده می شد را می دید وکاری نمی توانست بکند. زمانی که منزل مادرم می آمدم جن ها با من کاری نداشتند و سراغم نمی آمدند اما به محض آنکه پا در خانه شوهرم می گذاشتم آن ها اذیت و آزار را شروع می کردند.
نزدیکی های صبح پدر سایت ازدواج سفید چند لحظه چرت زد
یک سایت ازدواج موقت نگار پدر سایت ازدواج سفید گفت تا صبح با قمه بالای سرت می نشینم و هر چند وقت قمه را از بالای سرت رد می کنم تا آن ها کشته شوند. نزدیکی های صبح پدر سایت ازدواج سفید چند لحظه چرت زد که با صدای فریاد من بیدار شد ودید بدن من به شدت زخمی و خون آلود است.
پدر شوهرم سر این قضیه 4 ماه مارا به همراه اثاثیه مان به منزل خودش برد اما سایت ازدواج موقت نگار که خوابیده بود آن ها سراغش آمده و گفته بودند عروست کجاست و او گفته بود در ان اتاق با دخترم خوابیده است. صبح که از خواب بیدار شدم.