تو دختر قوی و محکمی هستی سایت همسریابی بین المللی رایگان!
من مطمئنم که این کوه غرور و در هم خرد و نابود می کنی وسپس تور بلندش را روی سرش مرتب کرد و گفت: حالا برو و نگران هیچی هم نباش، من همیشه کنارت خواهم بود با حرف های نازنین کمی آرامش یافت.
به طرف سایت دوست یابی تهران رفت
نفس عمیقی کشید وبه طرف درب خروجی به راه افتاد. آرمین بی خیال و آسوده به درب اتومبیلش تکیه زده بود. انگار در این عالم نبود و این عروسی که با دنیایی از نگرانی وتشویش به طرفش می آمد اصلا عروس او نیست. با صدای فیلمبردار که از او می خواست به طرف عروس برود از عالم خود بیرون آمد و با بی رغبتی تمام به به طرف سایت دوست یابی تهران رفت ودسته گلی را که مادرش سفارش داده بود را به طرف سایت دوست یابی تهران گرفت. سایت دوست یابی تهران با بی میلی دست دراز کرد دسته گل را بگیرد اما با لرزش دستش دسته گل از دستش افتاد. بی اختیار هردو خم شدند دسته گل را بردارند که در یک لحظه نگاهشان در هم گره خورد. برای لحظه ای آرمین متحیر ماند و مات و مبهوت خیره اش شد. دو چشم درشت وسیاه درچشمان عسلی و افسونگر سایه قفل شده بود وقلب سایه در سینه اش تند تند می تپید. سریع دسته گل را برداشت و بلند شد آرمین هم به خود آمد و با قیافه ای جدی و خونسرد برخاست وبه طرف اتومبیلش رفت ودرب را برایش گشود می خواست بدون کمک آرمین سوار شود که فیلمبردار مانع شد و از آرمین خواست بازویش را بگیرد و به او کمک کند.
آرمین زیر لب آرام زمزمه کرد: از این بی مزه بازی ها متنفرم! اگر چه خشمی در نگاهش دیده نمی شد، اما در لحن صدایش خشمی همراه بیزاری، مشهود بود. دست برد تا دست سایه را بگیرد که سایه مانع شد و با لجاجت گفت: اولا ما هنوز به هم محرم نیستیم، در ثانی من بدون کمک شما احساس بهتری دارم از نگاه آرمین تنفر عمیقی را به وضوح حس کرد. فیلمبردار با حالتی عصبی زیر لب زمزمه کرد این دیگه از کدوم بیغوله آسفالت ندیده ای پیدا شده از این حرفش نازنین با خنده ای شیرین به طرف سایت دوستیابی بین المللی رفت.
سایت دوستیابی بین المللی بدون کمک آرمین سوار اتومبیل شدو نازنین در حالی که دنبال بلند لباسش را جمع می کرد به اتومبیل تکیه داد و با لبخند گفت: سایت دوستیابی بین المللی! اینقد خوشگل شدی که اگه پسر بودم حتما امشب می دزددیمت آرمین در حالی که کمربندش را در قفل می زد نیم نگاهی تحقیر آمیز سر تا پایش را برانداز کرد و هیچ نگفت نازنین دوباره با شیطنت گفت: اقا داماد مواظب عروسک خوشگل وامل ما باش، بلا ملایی هم سرش نیاری بگی عروس فرار کرده که من اینجا شاهدم، ضمنا! با سرعت بالا هم نمی رونی چون سایت دوستیابی بین المللی عزیزم از سرعت بالا می ترسه سپس گونه سایت دوست یابی بین المللی رایگان رو بوسید و درب اتومبیل را بست و گفت: فعلا خدانگهدار، تو باغ می بینمت.
سایت دوست یابی بین المللی رایگان با ناراحتی گفت: کجا ؟!
بیا با خودمون بریم دیگه نازنین سرخوش لبخندی زد وگفت: می خوای فیلمبردار پوستموغلفتی بکنه، . فعلا بای با رفتن نازنین آرمین حرکت کرد وآرام پرسید: دوستت جریان ما رو می دونه ؟
آره! مگه اشکالی داره؟
با بی تفاوتی گفت: برای من نه! ولی خودت اصرار داشتی کسی بویی نبره ؟ نگاهش را به خیابان دوخت و آهسته گفت: نازنین برا من هرکسی نیست! هر دو سکوت کردند ودر افکارشان به چند ماهی که قرار بود در کنار هم سرکنند می اندیشیدند.
وقتی عاقد خطبه عقد را جاری کرد، نگاه آرمین بی اختیار در آینه به چهره معصوم و بغض آلود سایت دوست یابی بین المللی رایگان افتاد. لحظه ای دلش گرفت، چرا این دختر پاک و معصوم باید قربانی تعصب وغرور خانواده اش می شد اما با یادآوری این که سایت دوست یابی بین المللی رایگان زنیست مثل همه زن ها، با خوی و خصلت شیطانی که پشت نگاه معصوم وبی گناهش دیوی خفته است، نگاه بی تفاوتش را از او برگرداند.
عروسی در باغ بزرگ و زیبای خانواده مشایخ برگزار می شد. سایتهای دوست یابی بین المللی از این که می دید دیگران این همه خوشحال و سرحال هستند، دلش پر از غصه شد، به نظرش می رسید که همه دست به دست هم داده اند تا که او را روانه زندان بدبختی اش کنند.
به جای خالی آرمین در کنارش نگاهی انداخت تنها چند لحظه کوتاه کنارش نشسته بود و سپس به بهانه خوش آمد گویی به دیگران به میان جمع رفته بود. همیشه در آرزوهایش برای خودش چه عروسی تصور می کرد. پوزخندی به افکاروآرزوهای بر باد رفته درون ذهنش زد ونگاهش را درمیان جمعیت به دنبال داماد فراریش گرداند با صدای گرم آرتین به طرفش برگشت. آرتین در حالی که روی صندلی داماد می نشست با اکراه گفت: این ازدواج خجسته و میمون و تبریک میگم در لحن کلامش همه چیز بود.هم ناراحتی و دلخوری هم کنایه، طنز با لبخند تلخی گفت: خودت خوب می دونی که این ازدواج اصلا خجسته نیست توباید به حرف من گوش می دادی وخودت و بدبخت نمی کردی آرتین راست می گفت حتی تا قبل از اینکه عاقد خطبه عقد را هم بخواند از سایتهای دوست یابی بین المللی خواسته بود این بازی را برهم بزند
ولی سایتهای دوست یابی بین المللی با لجبازی فقط به او گفته بود دیگه هیچ راه برگشتی نیست!
سایتهای دوست یابی بین المللی با قلبی پر از اندوه
گفت: نمی تونستم این کارو کنم!
خواهش می کنم من و درک کن تو خودتو فدای خانواده ات کردی سایت همسریابی بین المللی رایگان و چیزی که بیشتر از هرچیز منو عصبی می کنه اینکه اون ها اینو نمی دونن نگاهش را میان جمعیت گردانند و به پدرش که در کنار او نشسته بود خیره شد.
از خوشحالی پدرش احساس رضایت کرد وگفت: ببین! هیج وقت پدرم رو این همه شاد وسرحال ندیده بودم. طی این دو سالی که گرفتار این بیماری شده، حتی یکبار هم جهت مراسمات از خونه بیرون نرفته و اما حالا خوشحال و پرانرژی در کنار پدرت نشسته و انگار که هیچ چیز براش شیرین تر و لذت بخش تر از این لحظات نیست ومن نمی خوام این خوشی رو ازاون بگیرم آرتین آهی کشید وگفت: پدرت فکر می کنه بهترین و برای دخترش انتخاب کرده!
سایت همسریابی بین المللی رایگان نگاه عمیقی به چشمان آرتین انداخت
به دنبال رگه هایی از حسادت می گشت اما نگاه آرتین عاری از هرگونه احساسی بود.