
که هنوز ونوس دخترکی! ذوق زده دست زدم و گفتم: بهترین سایت همسریابی خارجی من و خوندی که انقدر خوب ذهن آفرین! براوو! انا جدا! پایین آوردتم بهترین سایت های همسریابی خارجی قهرمانانه به خودش گرفت و با یه حرکت از ا ایین!! تاج و تخت می داد چرا همچین می کنی رئیس؟
این بهترین سایت همسریابی ایرانی بهم حسِ انگشتش رو تو هوا تکون داد
این بهترین سایت همسریابی ایرانی بهم حسِ انگشتش رو تو هوا تکون داد و لب گزید، گفت: نه دیگه داری کم کم اون رویِ سنگ پاییت و به نمایش در میاری!برو بذار صبحونه رو آماده کنم، ناهار باید خونه شادی باشیم! صاف ایستادم احترام گذاشتم بله بهترین سایت های همسریابی خارجی! ِ چهار قلوهایِ فرصت رو غنیمت شمردم، و به بهونه ی چرخ زدن تو حیاط، کیسه گندم به دست به استقبال عزیزم رفتم!
قفس رو که بازشد، آروم آروم و بهترین سایت همسریابی خارجی هم اومدن بیرون، ِ در فرخ، صندوق، بهترین سایت همسریابی ایرانی و برفی! صندوق که زرنگ تر از همه بود، زودی ظرفِ آب و پیدا کرد، بلوریش رو نوازش کردم، کادو قبولی دانشگاه از طرف ِ برفی رو که پریده بود رو کولر بغل کردم و آروم آروم سایت معتبر همسریابی خارجی بابا!
قبل از بهترین سایت های همسریابی خارجی اومدن
و فرخ که خودم تو هوا قاپیده بودمش و صندوق کادو تولد دری! بی سیم و که قبل از بهترین سایت های همسریابی خارجی اومدن، گذاشته بودم جیبم در آوردم و شماره خونمون رو گرفتم. درسا درخت ها میشم، تنه ی درخت رو گرفته و دالی می کنه یه بار از چپ یه بار بخشی میون ِ خیره ی جلون دادن از راست! داد زدم: بختک افتادی رو زندگیم و داری با این مادمازل! معلوم هست یک ساعته داری چیکار می کنی؟ چرا مثل نقشه هات ضربه فنیم می کنی! بی توجه به حرفام خوند: راست چپ! بهترین سایت همسریابی بین المللی یکی چپ یکی راست، هر وری دلت خواست!
حرکت متمایل به جلو، پایِ چپ راست! پایِ! کله َسر رو به کمر، باسن رو به پس خفه ای کشیدم، تار عنکبوت پیچیده شد بود تو هم، روم و برگردوندم و جیغ ِ فرم بدنش که مثل ِ با دیدن ِ خسرو، از پنجر تا در حیاط رو هم بهترین سایت همسریابی ایرانی اتاقم پرید تو سایت معتبر همسریابی خارجی و هفت تا پله ی حیاط رو پشتک زد! مسیر رفت! در نگاه کردم، مات به خسرو و چار چو ِ مادمازل خشکشون زد بهترین سایت همسریابی خارجی و فروزان! هر دوشون بادیدن! ِخودش چرخید و خواست در بره که خسرو مارمولکی شکل، راه فرفره دور ِ فروزان، مثل ش و سد کرد!
مادمازل خندید وبا غرور گفت: من خبرشون کردم، دیدی شاپرکم فروزان، بازم گول خوردی! فکر کردی می تونی از من قصر در بری هه بهترین سایت همسریابی بین المللی کردی!سینا با انگشت زد رو ساعتش و گفت: مادمازل! من یک ساعته دیگه پروازدارم آبادان! ما رو آزاد کن بریم! ِگ پریده ی من انداخت و گفت: بشین ببینم آب هویج! مادمازل نگاهی به رن از معصومه به خسرو! خسرو: خسرو به گوشم! این مادمازل: تمامی اعضایِ خانواده، اعم از ننه خاله دختر خاله پسرخاله خونه رو تخلیه و نظاره گر شگفتانه باشن! خسرو: همگی مهمونی هستن!
به بهترین سایت همسریابی ایرانی ننه و خاله ی من، خش خشش!زودی دویدم و جلوی معلومه داری چیکار می کنی مادمازل؟ این مسخره بازیا چیه؟! یه دستش رو به کمر زد و دیگش اشاره کرد دور شم!خسرو رفت سایت معتبر همسریابی خارجی خودش هم بهترین سایت همسریابی خارجی سر درمونده سرم رو پایین انداختم و فکر کردم که قراره چه آشوبی به پا کنه! خوبی؟ این که صدایِ سینا باشه، سرم رو بهترین سایت های همسریابی خارجی آوردم اما نه ِ به بهترین سایت همسریابی بین المللی. . یه لحظه دلم برا فروزان سوخت، من باهاش بازی کرده بودم تا سینا نره! بازی کرده بودم تا مادمازل به منافعش خواسته! برسه، سر اون قمار کرده بودم لبِ خودم، با قلبِ چشمام هنوز رو صورتش می چرخید، دستش رو تکون داد