سلام بر مادر عزیز تر از جانم خوبی.سلام بر دختر گلم خوبی مامانی دانشگاه خوب بود بله مامان جونم ناهار چی داریم برو غذا مرد علاقت و پختم اخ جججججون من عاشق قورمه سبزیم رفتم تو اتاقم جلوی اینه وایسادم عادت دارم همین که از دانشگاه میام
خواهر بزرگ ترم سايت دوست يابي هلو رو دیدم سلام
یه نگاه به خودم تو ایینه می ندازم به خودم نگاه کردم قدم به نظر خودم خوبه 170 موهای خرمایی که تا پشت کمرم می رسه صورت گندمی چشم های کامملا درشت که سبز-عسلی اند لب های صورتی و گوشتی دماغی که به صورتم خیلی میاد سال دومه دانشگاه ام رشته حسابداری 21 سالمه بسه دختر خودت و خوردی صدای مامان بود که من و به خودم اورد وااخوب مامان ادم خوشگل باید خودش و نگاه کنه دیگه خوبه خوبه همین که خودت از خودت تعریف کنی خندیدم یه بوس خوشمل مامانم و کردم و اومدم سرمیز که خواهر بزرگ ترم سايت دوست يابي هلو رو دیدم سلام برخواهر خل و چلم اخی نازی داشت غذا رو دولپی می خورد
غذا پرید تو گلوش سايت دوست يابي هلو خیلی شبیه منه
که با صدای من 10 متر پرید بالا و غذا پرید تو گلوش سايت دوست يابي هلو خیلی شبیه منه اما لباش کوچیک تر بود و چشماشم مشکی بودپریدم و با مشتای خیلی نازم سه چهارتا زدم پشتش تا سرفش خوب شد سايت دوست يابي هلو: اخخخخخ دستت بشکنه که کمرم و شکستی ده دفعه نگفتم مثل ادم سلام کن اه اه اه بداخلاق یکی از اون چشم غره خوشگلاش بهم رفت که منم بی خیال نشستم غذا م و بخورم
برادر سایت همسر یابی موقت هلو اسمش رادسین بود
که هنوز نصف غذا رو نخرده غذا کوفتم شد با حرف سايت دوست يابي هلو شب مهمونی داریم عموی رادوین) اسم شوهر سایت همسر یابی موقت هلو (از خارج میاد خوب بیاد به من چه من نمیام مهمونی ها گفته باشمن میام با اون برادر هیزش برادر سایت همسر یابی موقت هلو اسمش رادسین بود که از شانس بدمم اون خواستگارمه السا زشته اگه نیای زشت اون برادر شوهرته من نمی یام یه دفعه صورت سایت همسر یابی موقت هلو قرمز شدو دادش رفت هوااا تو غلط کردی که نمیای شب اونجایی وگر نه من می دونم و تو منم صدام و انداختم پس کلم و گفتم اون صدا بیار پایین من نمیام هر کاری که می خوای بکن سایت همسر یابی موقت هلو اومد دوباره داد بکشه که مامان پرید تو اشپزخونه روبه منو سایت صیغه هلو گفت: بسههه چه خبرتونه السا تو میای تو این جشن تا خواستم مخالفت کنم مامان گفت: رو حرفه من حرف نباشه یه نگاه به سایت صیغه هلو کردم یه پوز خند زدمو رفتم تو اتاقم آخه من نخوام برم به این مهمونی باید کی رو ببینم حتما اون داداشه راد وینو خوبه 10 دفعه هم بهش گفتم نمی خوامش تو اینه به خدم نگاه کردم لباسم قرمز مشکی بود که تا زانوم دکلته بود
گفت السا سایت دوست یابی هلو شنید
که روسینش سنگ کاری های قشنگی داشت و یه پاپیونم پشتش داشت به رنگ مشکی ارایشم یه کرم بود یه سایه مشکی قرمز با یه رژقرمزز از بچگی از رژقرمزخوشم میومد یه ریمل بارژگونه قرمز بایه خط چشم محو ارایشم و تکمیل کرد خیلی خوشم میومد یه جفت کفشه مشکیه پاشنه 12 سانتی هم پوشیدم با یه کیفه قهوه ای که بارنگ مانتو میومد موهام و بابیلیس کرده بودم و دورم ریخته بودم که به نظر خودم عالی بودم مانتو مو پوشیدم و رفتم پایین مامان همین که دیدم یه چیزی زیرلب گفت و فوت کرد بهم چه خوشگل شدی عزیزم مامان ولم کن حوصله ندارم ا دختر زشته جلو سایت صیغه هلو بهش برمی خوره یه ایشششش گفتم و گفتم: سایت دوست یابی هلو خودش کمبود حلا باید اون برادر شو هر هیز شم تحمل کنم مامان یه چشم غره بهم رفت و گفت السا سایت دوست یابی هلو شنید به زور شوهرت میدم به همون رادسین تا اومدم چیزی بگم مامان رفت بیا اینم از مامان ما جا اینکه بگه اگه ناراحتی نیا میگه به دم شوهرت میدم از ماشین پیاده شدم و رفتم با مامان و سایت دوست یابی هلو تو تالار وااا من چه خبره دختر و پسر ها تو هم می لولیدن
من بعدم دست سایت دوست یابی هلو رو گرفت و گونش و بوسید
بعضی پسر ها همچین این دختر هارو گرفته بودن که من جلوی مامان خجالت کشیدم خاک تو سر تون بی جنبه ها پشت یه میز نشستیدیم که دیدم رادوین و اون داداش هیزش دارن میان به احترا مشون بلند شدیم که رادوین و رادسین اومدن اول با بابا بعد با مامان احوال پرسی کرد بعد با من بعدم دست سایت دوست یابی هلو رو گرفت و گونش و بوسید و بردش این داداشه که داشت من و می خورد با مامان و بابا احوال پرسی کرد اومد طرفه من تو به قدمیم ایساد لبخند چندش اوری زد گفت سلام عزیزم منم در مقابل اخم کردم و گفتم: اولا علیک دوما من عزیز شما نیستم اومد جلو طوری که باسینم برخورد کرد ارم طوری که مامان بابا نشنون گفت حالا نیستی اما به زودی میشی عزیزم