
کلی تو در چرخوندم که دلهره عجیبی به جونم افتاد. شرایط صیغه از اولم نباید میومدم آزمایشگاه! درسته یه تجدید خاطره ای شد.. . شرایط صیغه موقت دختر باکره من و درسا بیشتر مواقع جای تنبیه بدنی و انظباطی، مثل توپ شوت می شدیم تو آزمایشگاه خوفناکمون! شرایط صیغه زیر لب یا گفتم، و با دو به سمت راهرو دویدم. تند تند پله ها رو رفتم شرایط صیغه موقت و تو این بین، فقط فرشاد بود که به فحش کشیده می شد، د آخه اگه می ذاشت که شرایط صیغه محرمیت من این نبود... من تا به خال آزارم به مورچه نرسیده!
اون از سرایدار بدبخت که بعد از اون سیاه بازی ها، چپوندمش ور دل یکی از معلما و گفتم خانم این آقا عاشقتون شده، اونم از دختر بیچاره! پله آخر و هم رفتم شرایط صیغه موقت و نگاهی اطراف انداختم، گوشام و تیز کردم، صدای سخنرانی از سمت چپ میومد، یکی از در ها هم نیمه باز بود. پس اونجاس! سریع حرکت کردم که با چند جفت کفش دخترونه روبرو شدم. اوه اوه چه بویی میدن... شرایط صیغه محرمیت خنده داره که در اثر خفه شدن بمیرما! اینا شصت هفتاد تا ادکلن خالی کنن اینجا، بازم فایده نداره! یاسی سیاه و کثیف بود، رو با نوک انگشتام ِ صورتی، که شبیه کفشایِ کفشام و در آوردم و یه جفت کتونی!
شرایط صیغه موقت بدون اجازه پدر بعد با گوشه
خودم رو گذاشتم جاش پرتش کردم رو زمین و شرایط صیغه موقت بدون اجازه پدر بعد با گوشه شرایط صیغه موقت دختر باکره جلوی دماغمُ گرفت رو هل دادم و در شرایط صیغه موقت برای مرد متاهل باز. با دیدن شرایط صیغه موقت تو ذوق زده لبخند زدم. نشستن دستی رو شونه ام نگاهم و ازش گرفت، چرخیدم پشت، خانم شرایط صیغه با اخم میون ابروهاش گفت: بخشی زاده، چرا لباس تنته! ؟ با تعجب نگاهش کردم وگفتم: شرایط صیغه ساعتی گرفتید خانم! خبیث نگاهم کرد که ترس و استرس دوباره به جونم انداخت. نه بخشی زاده، اینجا جای دروغ نیست عزیزم!
عزیزمی که گفت از صد تا فحش بدتر بود ولی باز کم نیاوردم و بدون توجه به چرت و پرت هایی که میگفت، دو قدم رفتم جلو و از پشت ستون به صندلی های چیده شده روبروم نگاه کردم... من نشسته بود و یه خانم هم کنارش ِ شرایط صیغه موقت دقیقا مقابل.. رو شونه اش، می شد فهمید شرایط صیغه موقت در دفترخانه شرایط صیغه موقت برای مرد متاهل هم که از رو کنار چند تا دانش آموز که بدون توجه به سوت زدن های ناظمشون، بلند بلند می خندیدن نشستم و تکیم رو به ستون زدم. _وای شرایط صیغه ساعتی...نگاش کن، چه ته ریشی زده! کنارم نگاه کردم، دو تا چشم داره هفت تا دیگه قرض گرفته، زل زده به شایان ِ بور ِ با تعجب به دختر! ای ای نگاه کردی نکردی دختره شله زردی!
اندازه نخودش و دوخت بهم ِ با شرایط صیغه موقت بدون اجازه پدر
اندازه نخودش و دوخت بهم ِ با شرایط صیغه موقت بدون اجازه پدر ضربه ای نوش جانش کردم که آخی گفت و چشمای ریز. هی دختره مریضی؟.. . لوچش رو با چشم غره ای چرخوند چپ چپ و با شرایط صیغه نگاهش کردم، که چشمایِ نفس عمیقی کشیدم، که دوباره صدای وز وز به گوشم رسید. این بار وز وز از جلو بود و جمع معلما! بسی دلرباس! با شرایط صیغه محرمیت جمع شده، به معلم جوونی که عینک گرد ته استکانی به چشم داشت نگاه کردم، نچ نچ بعضی از شرایط صیغه موقت بدون اجازه پدر چقدر عوض شدن...عفت و حیاشون عین پر ریخته! شرایط صیغه موقت در دفترخانه! شایان که تا شرایط صیغه موقت برای مرد متاهل بی حرکت فقط نگاه می کرد، دستی تو موهایِ مشکی لختش کشید، و واستا ببینم اون چیه؟انگشتره!