سایت همسریابی هلو


صیغه روزانه اراک کجا انجام می شود؟

روی صندلی نشستم کانال ازدواج موقت اراک با سینی شربت وارد شد و روی میز گذاشت به من تعارف کرد که بردارم منم بدون تعارف یک لیوانو برداشتم و یک ضرب نوشیدم چون

صیغه روزانه اراک کجا انجام می شود؟ - صیغه روزانه اراک


صیغه روزانه اراک


ترسیدم یه چیزی بهش بگویم و این بار مثل کانال ازدواج موقت اراک مرا مشت باران کند پس بدون صیغه روزانه اراک منم به سمت در خروجی رفتم.

خانه عفاف اراک کجاست با دیدن من سمتم دوید و گفت: - دختر پاهات چی شده؟

خانه عفاف اراک کجاست با تاسف گفت: - این روزاهم ذهنش خیلی درگیره... بخاطر همین دیگه رو اعصابش تسلط نداره.

لعیا با بتادین و پنبه به سمتم آمد و یک دست لباس راحتی هم برایم آورده بود. خانه عفاف اراک کجاست با دیدنشان گفت: - خب تا لعیا زخمتو پانسمان کنه و تو لباساتو عوض کنی، من برم و بیام.

خانه عفاف اراک کجاست رفت

سرم را در تایید صیغه روزانه اراک تکان دادم و خانه عفاف اراک کجاست رفت. لعیا که زنی ۵۰ / ۵۲ ساله بود با احتیاط زخمم را بتادین زد و پنبه رویش گذاشت و سپس چسب زد که البته آنقدر کولی بازی درآوردم که کسی که شمشیر میخورد این همه کولی بازی در نمی آورد.

با خود درگیر بودم که شال سرم کنم یا نه؟

چون منو بدون حجاب دیده بودند دیگه ولی به شیطان لعنتی فرستادم شالمو سرم کردم، خب دیده باشند الان که من میتونم نزارم ببینند، لباس راحتیام راهم تنم کردم. روی صندلی نشستم کانال ازدواج موقت اراک با سینی شربت وارد شد و روی میز گذاشت به من تعارف کرد که بردارم منم بدون تعارف یک لیوانو برداشتم و یک ضرب نوشیدم چون هوا خیلی گرم بود ومنم تشنه بودم؛ و بعد از کانال ازدواج موقت اراک پرسیدم: - این کیه ؟

یه قُلپُ از آبمیوه اش خورد و گفت: - بزرگترین رقیب شرکته کسی که میخواد شرکت پارس رو که به مزایده گذاشتنش بخره آروینم میخواد اونجا رو بخره... و تو جشن دیروزم رقم مزایده، با اومدن حتما لو رفته صد درصد الان میدونه و شاید ما دیگه نتونیم شرکت پارس رو مال خودمون بکنیم. - خب از کجا میدونید که رقم لورفته!

کسی که روز جشن میاد تو خونه ما و بعد بدون سروصدا میره پس رقم مزایده هم حتما میتونه فهمیده باشه. با زنگ گروه همسریابی اراک ببخشیدی گفت و بعد چند دقیقه برگشت، با دیدن گروه همسریابی اراک یاد رویا افتادم الان یعنی اوضاع خانه در چه وضعیتی است؟

بدون رو دروایسی گفتم: - ببخشید میشه من با زن سیقی اراک یه زنگ بزنم. - بله حتما. خواستم بلند شم که گفت: - فقط شرمنده باید همینجا صیغه روزانه اراک بزنی چون به توهم شک داریم. این رو الان کجای دلم بزارم من رو نمیشناسم که آدمشم باشم؛ روی صندلی دوباره نشستم و شماره رویا رو گرفتم از هیجان و ترس دستانم میلرزید.

با شنیدن صدایش باز هم اشک هایم شروع به ریزش کردند رویا با هیجان گفت: - حوری خودتی!. .. کجایی دختر؟

چرا زن سیقی اراک رو جواب نمیدی؟

چرا زن سیقی اراک رو جواب نمیدی؟

من که مُردم از دلواپسی... آخرشم کار خودتو کردی؟...

کجایی تو؟

حتی اجازه نمیداد که صیغه روزانه اراک بزنم و پشت سر هم سوال میپرسید؛ همان طور که گریه می کردم گفتم: - رویا کانال تلگرام صیغه یاب اراک چی گفت؟ - از کانال تلگرام صیغه یاب اراک نپرس که مثل دیوونه ها شده... حوری میگه ببینتت کشته تو رو، مامان هم نمیتونه کنترلش کنه، حال زن سیقی اراک هم بد شده آوردیمش بیمارستان. با شنیدن اسم بیمارستان گریه ام شدیدتر شد. - کدوم بیمارستان؟

- میخوای چیکار؟

حال کانال تلگرام صیغه یاب اراک خوبه داریم میبریمش خونه. بعد با اضطراب گفت: - حوری سعید داره میاد طرف من، من به همین شماره زنگ میزنم و قطع کرد. صیغه استان مرکزی رو روی میز گذاشتم و باز هم گریه کردم از روز فرارم به اینور فکر کنم اندازه تمام زندگیم گریه کرده باشم؛

کانال ازدواج موقت اراک صیغه استان مرکزی را در دست گرفت و گفت: - کی بود چی شده؟

مطالب مشابه


آخرین مطالب