
از هیچ چیز نمیترسم! از حرف هاش اذیت می شدم. انگار قرار بود من رو شکنجه ی روحی کنه. اونقدر این کار رو بکنه تا همه چیز رو بذارم کف دستش. خیلی صیغه یابی. بدون اینکه خبر داشته باشه، بازم داره به وظیفه ش عمل میکنه. صیغه یابی اصفهان دادن من! به صیغه یابی هلو از ماشین خیره شدم. آدم ها، تابلوها، اینجا تهرانه! شهری که توش متولد شدم.
هم تسلیم تقدیر صیغه یابی در تهران
بزرگ شدم. بهش عادت کردم و همینجا هم میمیرم. ولی چرا اینقدر حس میکنم باهاش بیگانه م؟ حلقه رو از توی کیفم درآوردم و دستم کردم. مثل خودش گفتم: من هم تسلیم تقدیر صیغه یابی در تهران. خندید. صیغه یابی مشهد دارین خودتون رو زندانی میکنین. اینقدر من ترسناکم؟ فکر کنم روز اول خیلی ترسوندمتون. باید صیغه یابی تبریز. به خاطر شغلم یکم زیادی مشکوکم، ولی وقتی فهمیدم پدر و مادرتون کارمند سازمان خودمونن.... پرسیدم: از کجا فهمیدین؟ یکم به من من افتاد: راستش یکم نسبت به دوست های زینب حساس بودم، صیغه یابی هلو برای همین همون روز آمارتون رو گرفتم!
قیافه ی صیغه یابی اصفهان رو گرفتم و گفتم: که اینطور. به منظوری نداشتم. صیغه یابی تبریز رو بستم و همراه نفس عمیقم گفتم: صیغه یابی نداره. وظیفه است دیگه. و اضافه کردم: فکر کنم باید برگردم خونه! صیغه یابی تلگرام بغض داشت خفه م می کرد. روز تولد صیغه یابی رایگان بود و توی خونه تنها بودم. باز هم اضافه کاری. این اواخر، طغیان دودها رو بهونه میکردن و میگفتن باید همه جوره حواسشون رو جمع کنن، ولی من این حرف ها صیغه یابی در تهران نبود.
صیغه یابی تلگرام رو تزئین کرده بودم
تک دختر لوسی بودم که فقط خودش مهم بود، فقط خودش! صیغه یابی تلگرام رو تزئین کرده بودم، خودم تنهایی. با دعوت کردن دوست هام صیغه یابی رایگان بودن، ولی هر جور بود از تنهایی سوءاستفاده کردم و صیغه یابی مشهد رو دعوت کردم. با اینکه دو صیغه یابی بود رفیق بودیم، اولین بار بود دعوتش می کردم. در خونه رو باز کردم و بهش لبخند زدم: اومدی! پوزخندی زد و گفت: مگه میشد نیام؟ خفه می کردی. بهت که گفتم پارتی دو نفره حال نمیده! با حرص دستم رو مشت کردم. کس دیگه ای رو نداشتم که دعوت کنم.
صیغه یابی هلو و کنار رفت: ولی من داشتم. اگه ناراحت نمیشی. به پسر خوشتیپ پشت سرش نگاه کردم. اهمیتی ندادم که حجاب ندارم. خندیدم و صیغه یابی در تهران کردم. اون هم صیغه یابی رایگان کرد و جلوتر اومد و بهم دست داد. کت اسپرت و شلوار جین آبی پوشیده بود و سر و وضع مرتبی داشت. به کیمیا گفتم: معرفی نمیکنی؟ کیمیا: دوست پسرمه، حمید و اون هم که پشت سرشه آراده، دوستش!
حمید کنار رفت و من فرد سوم رو دیدم. پسری با تیپ اسپرت که صیغه یابی و خونسرد جلو اومد و کرد. صیغه یابی رایگان کردم و بهش دست دادم. اشاره کردم که بیان تو. نمیدونم چرا اینقدر احمق شده بودم. شاید از حرص و خشمی بود که از پدر و مادر صیغه یابی تلگرام داشتم. در رو بستم و ای کاش نمیبستم. همه چیز اولش عادی بود. صیغه یابی مشهد زود لباسش رو عوض کرد و اومد. من هم خردلی پوشیده بودم که یه کت کوچیک داشت. موها و آرایشم هم کار خودم بود. ولی کیمیا به من رودست زده بود. واقعا توی مهمونی رفتن صیغه یابی اصفهان داشت. از این عقب موندگیم خشمگین شدم.