سایت صیغه یابی هلو ورود به پنل کاربری جا خشک کرده بود
مدتی گذشت، نفسی از سر کلافگی کشیدم و قدمی به سوی عقب برداشتم. دویست و شش مشکی آشنا نزدیکم شد و جلوی پایم ترمز کرد. شیشه پایین کشیده شد، عینک آفتابی روی صورت سایت صیغه یابی هلو ورود به پنل کاربری جا خشک کرده بود و حالت خوبی به چهره اش می داد. عینکش را روی بینی اش گذاشت و کل خشمش را درون چشمانش ریخت. زیر لب با غضب، زمزمه کرد: _سوار شو. دستگیره ماشین را در دست گرفتم و در را گشودم، داخل ماشین نشستم. _چرا از خونه بیرون اومدی؟ اخم هایم را در هم کشیدم: _من رو بازجویی می کنی؟
مرا به داخل سایت صیغه یابی هلو پنل کاربری کشید.
سایت صیغه یابی هلو ورود به پنل کاربری ابروهایش را بالا برد و گفت: _اون کثافتا هنوز دارن بیرون می گردن من نمی خوام به بار دیگه، ادای فیلمای آمریکایی رو در بیارم. _من که صد بار ازت تشکر کردم! _تشکر تو به چه درد من می خوره؟ خواستم از ماشین پیاده شوم که بازو ام را گرفت و دوباره مرا به داخل سایت صیغه یابی هلو پنل کاربری کشید. چند لحظه در سکوت گذشت، تنها چیزی که این سکوت را می شکست صدای رد شدن سایت صیغه یابی هلو پنل کاربری، در برف نیمه آب شده، بود. کارن آرنجش را روی شیشه تکیه داد و دستش جلوی دهانش گذاشت: _حالا کجا می خواستی بری؟ _خونه ی نسیم...
سایت صیغه هلو پنل کاربری را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتم
یه مقدار پول و لباس بردارم. کارن سایت صیغه یابی هلو پنل کاربری را روشن کرد و گفت: _خونه نسیم کجا هست ؟ آدرس را به او گفتم و کارن ماشین را به سمت خانه نسیم راند. جلوی در توقف کرد، بدون هیچ حرفی از سایت صیغه یابی هلو پنل کاربری پیاده شدم، کلیدی نداشتم تا داخل، خانه بروم. زنگ یکی از همسایه ها را فشردم. در را گشود، برای بالا رفتن سایت صیغه هلو پنل کاربری را برگزیدم. سایت صیغه هلو پنل کاربری را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتم، همانطور که نفس، نفس می زدم، در، جا کفشی جلوی در را گشودم تا کلید اضافی که نسیم همیشه در آن می گذاشت را پیدا کنم... برق سطح صاف کلید به چشمانم خورد، کلید را برداشتم و داخل خانه شدم. خانه خیلی بهم ریخته بود به سمت اتاقی که وسایلم داخل آن بود رفتم.
کیفی برداشتم و وسایل مورد نیازم را داخلش پر کردم. کیف را روی دوشم انداختم. دنبال، مقداری پول که از قبل داشتم، گشتم. اگر مجبور نبودم، آه اگر مجبور نبودم، یک، هزاری هم از روی این پول های کثیف بر نمی داشتم. همان مقدار اندک پول را برداشتم و آن را داخل کیف روی دوشم گذاشتم. سایت صیغه یابی هلو ورود به پنل کاربری منتظرم بود، کاغذ و خودکاری برداشتم و برای نسیم نامه ای نوشتم: _ببخشید یهو غیبم زد اما مجبور شدم! دارم به یه سفر کوتاه می رم. زود برمی گردم، موبایل خراب شده پس سعی نکن بهم زنگ بزنی! دیگر نفسی برای پایین رفتن از پله ها نداشتم. دکمه سایت صیغه هلو پنل کاربری را فشردم، مدتی منتظر آسانسور ماندم و سوار، آسانسور شدم.