هر کسی که اطراف همسریابی آنلاین تلگرام بود
او به روی همسریابی آنلاین دوهمدم بچه وحشی لبخند زده و دستمال گردن گرانبها و ظریف خود را به همسریابی آنلاین داده بود. شیکیتا بخاطر همه این ها او را دوست می داشت و وظیفه خود می دانست که از همسریابی آنلاین رایگان حمایت کند. هر کسی که اطراف همسریابی آنلاین تلگرام بود جزو تبه کاران درجه اول و قیافه ها و رفتار مهیبی داشتند.
همسريابي آنلاين بعد از یک مکث کوتاه گفت:
" شیکیتا... به من بگو تو اینجا چکار می کنی؟ آیا آن ها ترا فرستاده اند که مواظب من باشی؟ "
شیکیتا جواب داد:
" نخیر... کسی مرا نفرستاده و من خودم اینجا آمدم. چون من نور چراغ و روشنایی آتش شومینه شما را دیدم. من تمام مدت در یک گوشه روی زمین سخت و سرد خودم را بخواب زده بودم و آن مردان حیوان صفت بطری های شراب را یکی پس از دیگری خالی می کردند و از غذاهای خوب روی میز می خوردند. من کوچک و لاغر هستم و برای آن ها من با یک بچه گربه که زیر میز می خوابد فرقی ندارم. وقتی آن ها سر و صدا می کردند من بی صدا به بیرون خزیده چون بوی غذا و شراب حالم را بد می کرد. من به بوی دشت و جنگل و درختان عادت دارم و نفسم در آن اطاق پایین می گرفت. آیا تو از اینکه در تاریکی از این اطاق به آن اطاق بروی نمی ترسی؟ شیکیتا نمی داند که چرا باید از چیزی که نمی بیند بترسد. چشم های همسریابی آنلاین در تاریکی همه چیز را می بیند. پاهایش هم همیشه محکم و استوار است.. همسریابی آنلاین دوهمدم جغد ها وقتی همسریابی آنلاین افغانستان را می بینند چشمانشان را می بندند. خفاش ها هم وقتی می فهمند که همسریابی آنلاین رایگان نزدیک می شود بال هایشان را جمع می کنند.ارواح خبیثه خود را کنار می کشند و به او راه می دهند یا اصلا وقتی همسریابی آنلاین تلگرام را می بینند راه خود را کج کرده و به جای همسریابی آنلاین طوبی بر می گردند. شب دوست شیکیتا ست و هرگز به همسریابی آنلاین افغانستان خیانت نمی کند. شیکیتا هم اسرار شب را نزد هیچ کس بازگو نمی کند."
قدری ترس به همسریابی آنلاین خیره شده بود
چشم های شیکیتا برق می زد و سایت همسریابی آنلاین با تعجب و قدری ترس به همسریابی آنلاین خیره شده بود. دختر بچه ادامه داد: من خیلی میل دارم که همین جا بمانم. این جا مثل بهشت آرام و گرم است ولی در آن زیرزمین همه فریاد می زنند و مشروب می نوشند و من باید روی زمین سرد بخوابم. شما آن قدر زیبا هستید که من دلم می خواهد مدام به شما نگاه کنم. شما به زیبایی مجسمه که بالای قرار دارد هستید. من البته آن مجسمه را از نزدیک ندیده ام برای این که من اجازه رفتن به آن جا را ندارم و مرا از آن جا بیرون می کنند. آن ها با سگ های خود را مرا تعقیب می کنند.
چون من آن قدر کثیف و زشت هستم که هیچ کس مرا نمی خواهد. چقدر دست های شما ظریف و سفید است. دست های من در مقابل دست های شما مانند پنجه های میمون است. موهای شما مثل ابریشم نرم و زیباست ولی موهای من زبر و بهم پیچیده است. آه... من چقدر زشت هستم. من می دانم که شما هم همین طور فکر می کنید. همسريابي آنلاين که بشدت تحت تاثیر تعریف و تمجید کودکانه و بدون ظرافت شیکیتا قرار گرفته بود با عجله گفت: این طور نیست بچه کوچک من. من این طور فکر نمی کنم. تو دختر زیبایی هستی. تو فقط کافیست که خودت را تمیز نگاه داری و کمی به خودت برسی و به تو قول میدهم که دختر زیبایی شوی که بقیه دختر ها به تو حسادت کنند.
آیا شما واقعا اینطور فکر می کنید؟ آیا شما به من راست میگویید؟ من اگر بدانم که لباس های خوب مرا خوشگل می کند آن ها را خواهم دزدید. آن وقت اگوستینو هم فکر خواهد کرد که من خوشگل هستم همسریابی آنلاین دوهمدم فکر کمی رنگ و روی دختر کوچک را باز کرد و برای چند لحظه در افکار شیرین همسریابی آنلاین طوبی غوطه ور شد. ایزابل وقتی دخترک بار دیگر به همسریابی آنلاین رایگان نگاه کرد گفت: آیا می دانی ما کجا هستیم؟ در قلعه ای که متعلق به عالی جناب پولداری است است که می خواست شما را در پوآتیه بدزدد. من فقط می بایستی چفت یک در را بی اندازم. همین... ولی این شما بودید که گردن بند مروارید خودتان را به من دادید و من هرگز کاری که شما نخواهید انجام نخواهم داد. سایت همسریابی آنلاین با حسرت گفت: ولی این بار تو به آن ها کمک کردی که مرا بدزدند.