سایت همسریابی هلو


احادیث ازدواج در اسلام را بگویید

حتی اعضای سازمان احادیث ازدواج در اسلام صبح! دوباره رفتی تو خودت که! لبخندی زدم و گفتم: احادیث در مورد ازدواج نکردن چیزی نیست، یکم فقط حرف کم آوردم!

احادیث ازدواج در اسلام را بگویید - ازدواج در اسلام


احادیث ازدواج در اسلام

زینب هم خندید. کمکم از این خنده هاش بیشتر خوشم اومد. این دختر واقعا با آدم هایی که تا حالا میدیدم متفاوت بود. با همه دوستایی که تا احادیث ازدواج در اسلام داشتم و اکثرا فراموشم میکردن یا فراموششون میکردم. احادیث ازدواج در اسلام صبح فقط به مدرسه محدود میشد. با یادآوری دوران مدرسه یهجوری شدم. از مدرسه بدم نمی اومد ولی عاشقش هم نبودم. با این وجود، خاطرات خوبی ازش برام نموند.

خاطراتی که شاید ربطی هم به مدرسه نداشت! ولی احادیث ازدواج در اسلام اون دوران بود. یه دفعه زمان برام متوقف شد. داشتم چی کار میکردم؟ میخندیدم؟ داشتم گپ میزدم و لذت می بردم؟ آره ولی برای چی؟ به زینب حس اعتماد داشتم، ولی نمیدونستم احادیث در مورد ازدواج نکردن. شاید فکر کنید من از احتمال دود بودنش میترسم. خب آره! توی این وضع و اوضاع هر کسی دعوت ناهار رو به این راحتی از یه غریبه قبول نمیکرد!

ولی خب من دودها رو میشناسم. هیچکس بهتر از من نمیتونه حدیث در مورد ازدواج در اسلام رو تشخیص بده. حتی اعضای سازمان احادیث ازدواج در اسلام صبح! دوباره رفتی تو خودت که! لبخندی زدم و گفتم: چیزی نیست، یکم فقط حرف کم آوردم! به نظر خیلی تنها میای. آره زیاد با هر کسی دمخور نمیشم. زینب: اوه! من چه آدم خاصیم! حدیث در مورد انتخاب همسر و بیقید و بند سرش را عقب برد و خندید. راستی دلی جون، به خاطر دودها زود با کسی صمیمی نمیشی؟ خواستم بیخیالم شه برای همین گفتم:

احادیث ازدواج در اسلام صبح تو دودها رو میشناسی

آره. نمیترسی من دود باشم؟ تکخندی زدم و گفتم: من دودها رو میشناسم. تو دود نیستی. احادیث ازدواج در اسلام صبح تو دودها رو میشناسی. من از کجا بفهمم یه وقت تو دود نباشی؟ تکت ک کلماتش لحن شوخی داشت. برای همین خندیدم و گفتم: میتونی ریسک کنی! ببین میخورمت یا نه. باز هم خندید و بعد یکم جدیتر شد: تو دختر خوبی هستی. نمیدونم چرا ولی حس میکنم حتی اگه دود هم باشی، دود خوبی میشی. ولی اگه خواستی تعارف نکن ها! یه گاز بزن ازم! خندیدم. چه خوبه. برای لحظاتی حس میکنم این حدیث در مورد ازدواج در اسلام حد و مرز نداره. از خونه ی سرد و خاکستری خودمون با تنهایی های احادیث ازدواج در اسلام صبح روزم خسته شده بودم.

من رو برد به یه رستوران خیلی شیک. یکم نگران هزینه ش شدم ولی انگار برای اون مهم نبود. از ماشین صفری که عموش انداخته زیر پاش مشخصه. ازم خواست سفارش بدم. من هم میخواستم غذایی بگم که گوشتی نباشه. با گوشت میونه خوبی ندارم. چه گوشت مرغ چه گوسفند. ولی زینب گفت: احادیث ازدواج در اسلام! دختری مثال! دخترا به آهن و ویتامین B نیاز دارن. آقا دو پرس میکس... نهنه! باقالی پلو با گوشت بیارین. احادیث در مورد ازدواج نکردن از نهادم براومد. دیگه مطمئن شدم دود نیست. دودها یا گوشت نمیخورن یا گوشت آدم میخورن! از چیزهایی که دینا هنوز نفهمیده. گفتم: زینب من گوشت دوست ندارم! اخمی کرد و گفت: تعارف میکنی؟ حدیث در مورد انتخاب همسر نه واقعا میگم! من قیمه بادمجون رو ترجیح میدم. سری تکون داد و گفت: حدیث در مورد ازدواج در اسلام باشه هر جور دوست داری. و سفارش رو عوض کرد: آقا دو پرس قیمه بادمجون.

مطالب مشابه


آخرین مطالب