اخماموکردم تو هم و نشستم ادرس صیغه موقت در ارومیه یه اتاق واسه فرهاد اماده کرده بود. همگی رفتن که خواب بعدازظهرشون و بگیرن. شهریار و نیما و فرهاد باهاش رفتن تا احساس غریبگی نکنه. رفتم تو اتاقم. گوشیمو در اوردم 5تا اس از همون شماره داشتم من ادرس صیغه موقت کرج نیستم من ادرس صیغه موقت در ارومیه نیستم من گناهکار نیستم من گناهکار نیستم ادرس صیغه خانه کرمانشاه منو ببخش من تحت تاثیر قرار گرفتم و الان پشیمونم. باور کن من ادرس صیغه موقت کرج نیستم الان دارم از عذاب وجدان میمیرم! حالم خوب نیست با خوندن پیام اخر فکرم رفت سمت سامیار این کاراش یعنی!
بعد 5.6 ماه یادش اومده که باید ادرس صیغه موقت اصفهان بگیره!
بعد 5.6 ماه یادش اومده که باید ادرس صیغه موقت اصفهان بگیره! با عصبانیت به همون شماره که اس زده بود زنگ زدم بار اول جواب نداد. برای بار دوم گرفتم. تو اتاق رژه میرفتم منتظر بودم جواب بده تا بهش بفهمونم با بچه طرف نیست. یهو وصل شد الو! چرا مزاحمم میشی! حالا یادت اومده که باید ادرس صیغه موقت اصفهان بگیری؟ حالاااااا! جواب بده لعنتی ادرس صیغه خانه کرج دستم خشک شد رو هوا. با شنیدن صدای ادرس صیغه خانه کرمانشاه دیگه تکون نخوردم و تازه هضم کردم پیاما رو.
ادرس صیغه خانه کرج باید ببینمت
ادرس صیغه خانه کرمانشاه با گریه گفت خودمم چرا اس دادی بهم؟ ادرس صیغه خانه کرج باید ببینمت من نمیخوام ریخت نحستو ببینم ادرس صیغه خانه کرج التماست میکنم چیزایی هست که ادرس صیغه نمیدونی! پرنیا حالش خوب نیست. خواهش میکنم ازت دلم شروع کرد به پیچ خوردن التماست میکنم بزار من یه بار باهان حرف بزنم بعد هرکار دوست داشتی بکن نه نه نمیخوام ببینمتون گوشی و قطع کردم و پرتش کردم رو تخت. همونجا در زدن رویا اومد ادرس صیغه اصفهان. میشه بیام ادرس صیغه؟ اره بیا نشست رو تخت. چیزی شده اخه قیافت یجوریه؟ رویا! نشستم کنارش. بغضم گرفته بود سامیار و دیدم ادرس صیغه اصفهان چشاش گرد شد و گفت کجا! موقعی که رفتم تو حیاط... واسش تعریف کردم هیچی نگفت و فقط سکوت کرد از دیشب واسم پیام میاد.
ادرس صیغه اصفهان با داد گفت رز؟
از یه شماره ی ناشناس. الان. بهش زنگ زدم خب! کی بود؟ رز؟ ادرس صیغه اصفهان با داد گفت رز؟ چرا به ادرس صیغه زنگ زده؟ این دست بردار نیست میخواد چیکار کنه دوباره! گریه میکرد التماس میکرد میگفت باید ببینتم تو چی گفتی! هیچی قطع کردم. میگفت حال پرنیا خوب نیست. چیزایی هست که من نمیدونم ادرس صیغه اصفهان سرشو گرفت و گفت بعضی اوقات خجالت میکشم بگم همچین خواهری دارم ولش ادرس صیغه مقصر نیست باهم تا ساعتای 5صحبت کردیم. بعدشم رفتیم پائین.
تا رسیدیم فرهاد و پسرا هم خندون اومدن پائین مامان به به پسرای گل. خوب خوابیدین؟ فرهاد نهال خانوم مگه این اقا نیما گذاشت بخوابیم اینقدر خندیدیم که تو عمرم نخندیده بودم ادرس صیغه موقت در تبریز اروم خندید و گفت تازه اولشه یکم بیشتر اشنا بشین دیگه تعارف نداره و... بعد از خوردن ی چای یهو مامان گفت راستی. ادرس صیغه موقت کرج یجوری با اکراه صدام زد که دلم شور افتاد بله؟ فرداشب عمه. عمه ارغوان دعوتمون کرده واسه شام دستامو سفت شد دور لیوان چای. دوست داشتم اینقدر فشار بدم تا بشکنه.
ادرس صیغه موقت در تبریز ما مهمون داریم
ادرس صیغه موقت در تبریز ما مهمون داریم نگفتی بهشون؟ چرا گفتم اقا فرهادم دعوت کرد. دیگه نمیتونستم بهانه ای بیارم. سامیار و چیکار کنم! وای با اعصابی خورد و فکری مشغول تو جمع نشستم. پاشین بچه ها حاضرشین واسه شام بریم بیرون با بی حوصلگی گفتم منو عفو کن من نمیام شما حق انتخاب نداری تا ی ربع دیگه حاضری. ادرس صیغه موقت در ارومیه و پسرا حاضر شدن و اماده منتظر ما. به زور ادرس صیغه خانه کرمانشاه لباسامو پوشیدم و رفتم پائین. بریم؟