به روی خودم نیاوردم ولی مثل اینکه سایت همسریابی مطمئن متوجه تغییر حالتم شد. عزیزم میترسی از امپول؟ نه کی گفته میترسم مگه بچم سایت های همسریابی مطمئن مشکوک نگام کرد و گفت نمیدونم. گفتم شاید از امپول بترسی اب دهنمو محکم قورت دادم و گفتم نه من نمیترسم اگه تو میترسی یه چیزی... سایت همسریابی مطمئن بلند قهقهه ای زد و گفت اخه وروجک به این هیکل میخوره از امپول بترسه!! به بقیه نگاهی کردم و گفتم هییییییس اروم تر...یجوری میگه هیکل انگار هرکوله. یه سوزن بهت بزنن بادش خالی میشه ااا اینطوریه؟
سایت های همسریابی مطمئن رفت که برگه واسه ازمایش بگیره
بله کاااملا اینطوریه حیف الان محیط شلوغه وگرنه بهت نشون میدادم.. برو بابااا.. راه افتادم رفتم سمت صندلی ها و سایت های همسریابی مطمئن رفت که برگه واسه ازمایش بگیره... بعد از 10مین اومن نشست... چیزی نگفت منم ساکت نشستم. سایت ازدواج و همسریابی مطمئن این دل لامصب که نمیذاره... اروم زدم به شونش. سرشو برگردوند و زل زد تو سایت همسریابی مطمئن ترین... فقط زل زدم تو سایت همسریابی مطمئن ترین تا ببینم ناراحته از دستم یا نه!!! یکم که سایت همسریابی مطمئن ترین کرد گفت هااا؟
بازم نگاش کردم وقتی دیدم یکم ناراحته. اروم گفت سامیااار ناراحت شدی!! اشکم داشت در میومد. اصلا طاقت اینجور چیزا رو نداشتم.. سایت همسریابی مطمئن تا خواست چیزی بگه با دیدن اشکایی که تو چشام حلقه زده بود ساکت شد... سر انگشتشو اورد گوشه ی چشمم و اشکم و گرفت.. برد طرف خودش و ب.و.سه ای به سر انگشتش زد... سایت همسریابی مطمئن ترین از کارش اومد رو لبم.. سایت های همسریابی مطمئن شمیم تو اگه بدونی اشکای سایت ازدواج و همسریابی مطمئن چقدر واسه من ارزشمنده هیچ وقت نمیذاری از چشمات بریزه. مثل مروارید میمونن... سرمو انداختم پایین. دستمو گرفت و گفت بعدشم....منو ببین با انگشت اشارش سرمو اورد بالا من مگه بچم که بخاطر یه کل کل کوچیک با عشقم ازش ناراحت بشم!!
اخه چند دقیقست ساکت نشستی و انگار نه انگار من پیشتم.. اره راست میگی ببخشید. حواسم جای دیگه بود کجاا؟ هیچی ولش... درست میشه چیزی نگفتم و سرمو گذاشتم رو شونش... حدودا 40مین بعد شماره رو صدا زدن. پاشدیم رفتیم سمت اتاق هایی که خون میگرفتن دستامو فشار میدادم تا ترسم و استرسم کمتر بشه.. سایت همسریابی مطمئن میخواست بره اتاق دیگه که گفتم سایت های همسریابی مطمئن! برگشت و گفت جانم؟ میشه صبر کنی تا اول از من خون بگیرن! همین جا منتظر باشی؟؟
رفتم تو سایت ازدواج و همسریابی مطمئن
سایت ازدواج و همسریابی مطمئن زد و گفت اره من همین جا منتظرتم. برو خیالت تخت رفتم تو سایت ازدواج و همسریابی مطمئن و به خانومی که منتظرم بود سلامی کردم.. اروم و با اخم جوابمو داد که ترسم بیشتر شد... این الان از دست یکی دیگه عصیبه سر من خالی نکنه خوبه!! نشستم استین مانتو رو بزن بالا وااا چرا پاچه میگیره. استینمو دادم بالا سریع به کش محکم بست بالای ارنجم و پنبه رو مالید رو دستم و فشارش داد یکم... چرخید طرف میزش و وقتی برگشت امپول تو دستش بود.. وای دوست داشتم فرار کنم. حالا مگه چی میشه اصلا نمیشه من خون ندم!!! ای بابا نمیشه از من ازمایش ادرار بگیرن؟! حتما باید خون باشه!! دستمو مشت کردم و سرمو چرخوندم سمت مخالف تا نبینم..یکم که گذشت با سوزش دستم اشکم داشت در می اومد... پاشو خانوم تمومه! یکی از چشامو باز کردم گفتم تموم شد؟