سایت همسریابی هلو


برای ورود به سایت صیغه یابی حافظون کلیک کنید

راستش پرنیا خیلی از سایت صیغه یابی حافظون میگفت حتی میگفت باهم میرن بیرون و کلی چیز دیگه.. تا اینکه یه روز گفت واسه شام میان اینجا با شمیم و سامیار.

برای ورود به سایت صیغه یابی حافظون کلیک کنید - صیغه


سایت صیغه یابی حافظون

خودم از سامی پرسیدم اونا خیلی باهم حرف زدن. راستش... راستش پرنیا خیلی از سایت صیغه یابی حافظون میگفت حتی میگفت باهم میرن بیرون و کلی چیز دیگه.. تا اینکه یه روز گفت واسه شام میان اینجا با شمیم و سامیار.. من کارا رو کردم و واسع اینکع جمعمون باحال تر باشه دوتا از دوستا گفتم بیان تا سایت صیغه یابی حافظون تنها نباشه..اون شب وقتی تو و سامیار و دیدم حرفای پرنیا رو باور نمیکردم خیلی همسریابی حافظون قربون صدقت میرفت اصلا حتی فکرشم نمیکردم اینقدر پست باشه که جلوی تو اینجوریه و پشت تو. وقتی سایت همسریابی حافظون سامیار رو برد تو اتاق. بهش شک کردم فکر نمیکردم سایت صیغه یابی حافظون بره ولی خب. رفت استرس داشتم همش منتظر یه اتفاق بود.

سایت همسریابی حافظون همش با تو حرف میزد

سایت همسریابی حافظون همش با تو حرف میزد تا اینکه طاقت نیاوردی و رفتی.. میدونم. میدونم با صحنه ی بدی مواجه شدی منم اگه جای تو بودم اینطوری میشدم. رفتی. سوئچ و برداشتی و رفتی. سایت همسریابی حافظون اومد بیرون با لباسای نامرتب و گفت رفت؟؟ من هیچی نگفتم. نمیفهمیدم معنی کاراشو. چرا؟ واقعا کاراشو متوجه نمیشدم همسریابی حافظون اومد بیرون فقط یه شلوار پاش بود. اشفته بود. خیلی بدون اینکه لباسی بپوشه اومد دنبالت هرچی پرنیا صداش کرد جواب نداد. وقتی رفت پرنیا و رزم حاضر شدن و رفتن. بعد از ی ساعت در و زدن. وقتی در و باز کردم دیدم همسریابی حافظون با تعجب نگاهش کردم.

سراغ سایت همسریابی حافظون رو گرفت

سراغ سایت همسریابی حافظون رو گرفت وقتی گفتم رفته خیلی عصبانی شد. ترسیده بودم قیافش خیلی ترسناک شده بود. یکم بعد رفت دیگه خبری از رز و پرنیا ندارم. از همون روز ندیدمشون. نفس عمیقی کشیدم و به سارا نگاه کردم. همه رو تعریف کرد. روم فشار بود چه از نظر جسمی چه از نظر روحی داشتم ازهم میپاشیدم. پاشدم و رو به همسریابی حافظون گفتم بریم فرهاد پاشد و از سارا  ارومی کرد و رفت بیرون. مرسی سارا کمک بزرگی کردی امیدوارم مشکلت زود حل بشه. رفتم بیرون..

فقط تصویر تاری از سایت صیغه یابی جدید دیدم

سرم گیج میرفت دست پام یخ کرده بود. تا خواستم سوار ماشین شم. یهو دنیا دور سرم چرخید و افتادم رو زمین.. فقط تصویر تاری از سایت صیغه یابی جدید دیدم و دیگه هیچی. تا چشامو باز کردم سایت صیغه یابی جدید و دیدم که تکیه داده به مبل تو بیمارستان و خوابش برده. نگاهی به دور برم کردم. فردا دادگاه!! اوه حالا چی میشه؟ اگه نتونم ثابت کنم! یعنی باید برگردم؟ به زندگی با سایت صیغه یابی حافظون! بیدار شدی؟ برگشتم طرفش اره.ببخشید بخاطر من خیلی این چند روز اذیت شدی!

واقعا شرمندم نه این و نزن. من اذیتی نشدم اگه تو شدی! نه نه واقعا فرهادازت ممنونم. اگه تو نبودی یا اگه جای تو یه نفر دیگه منو پیدا میکرد فکر کنم الان مرده بودم.. لبخندی زد و چیزی نگفت. حالت واسه دادگاه چیکار کنیم؟ هیچی! با تعجب گفتم هیچی؟ اره دیگه. میخوای چیکار کنی مگه؟ سایت صیغه یابی جدید اگه مدرک نبریم نمیشه سایت صیغه یابی جدید بگیرم که! مدرک داریم بلند گفتم چی؟ مدرک داریم خب چرا جیغ میکشی کو مدرک؟ از تو جیبش گوشیشو دراورد. یکم دست کاریش کرد. 

مطالب مشابه


آخرین مطالب