
خیلی مطمئن بزرگترین سایت دوستیابی خارجی میزد چند لحظه بعد گفتم باشه نیم ساعت دیگه اونجام فقط حقیقتو گفته باشی وگرنه بلایی بدتر از دیروز سرت میارم بزرگترین سایت دوست یابی باشه داداش فقط اومدی بدون سر و صدا میز پشتیمون بشین اکی گوشیو قطع کردم رفتم بزرگترین سایت دوستیابی رو بیدار کردم نیما ای بر خرمگس زمونه لعنت پاشو بزرگترین سایت دوستیابی جهان باید بریم نیما ولمون کن بذار کپه مرگمونو بذاریم نیما مهمه د پاشو میگم بزرگترین سایت دوستیابی جهان برا من مهم نی برو بذار به خوابم برسم
بزرگترین سایت دوستیابی بلند شو
بزرگترین سایت دوستیابی با دادی که زدم سیخ رو تخت نشست نیما چیه؟ چیشده؟ کیو کشتن؟ کجا آتیش گرفته؟ اه بس کن بزرگترین سایت دوستیابی بلند شو باید بریم تا جایی بزرگترین سایت دوستیابی جهان که تازه فهمید داد من بخاطر چی بود بست منو به فحش بسه بابا عین پیرز نا غر غر میکنه پاشو ببینم بزرگترین سایت دوستیابی حالا کجا میخایم بریم منو از خواب نازنینم بیدار کردی؟ بزرگترین سایت دوست یابی زنگ زد گفت اگه میخاین واقعیت و از زبون شخص دیگه ای بشنوی بیا کافی شاپ. حالا هم بلند شو تا من لباس میپوشم برو آماده شو فقط زود بعدم از اتاق اومدم بیرون بسمت اتاق بزرگترین سایت دوستیابی جهان رفتم ولی تو اتاقش نبود یعنی کجاست؟ نکنه با سامیاره؟
برم اونجا تا بفهمم بزرگترین سایت دوست یابی هست یا نه
بهتر هرچه زوتر برم اونجا تا بفهمم بزرگترین سایت دوست یابی هست یا نه سریع لباسمو پوشیدم رفتم تو ماشین دو مین بعد بزرگترین سایت دوستیابی کرج هم اومد، با هم بسمت کافی شاپ رفتیم. وارد کافی شاپ شدیم سرمو چرخوندم دنبال سامیار که دیدم اونو، شمیم روبه روی ما یه نفرم پشت به ما بود طبق گفته سامی میز بغلی نشستم پشتمونو بهشون کردیم، گارسون اومد سفارش گرفت و رفت با حرفی که بزرگترین سایت دوستیابی ایران زد متوجه شدم نفر سوم رز دختر عمومه، تمام هواسم به بزرگترین سایت دوستیابی خارجی رز بود
با هر کلمه ای که میگفت دستام مشت و صورتم کبود میشد، بزرگترین سایت دوستیابی کرج هم دست کمی از من نداشت بعد از پایان بزرگترین سایت دوستیابی خارجی خواست بره، سریع رفتم پشتش تا بزرگترین سایت دوستیابی کرمانشاه دید رنگش پرید چیشد تو که تا دو دقیقه پیش داشتی عین بلبل حرف میزدی بزرگترین سایت دوستیابی کرمانشاه دیدی لال شدی؟ رز من. من. من بزرگترین سایت دوستیابی کرج تو چی؟ چرا لکنت گرفتی؟ رز من باید برم، کار دارم بعدم سریع رفت بسمت در و ازش خارج شد
بزرگترین سایت دوستیابی ایران حالا خیالتون راحت شد؟
با حرف بزرگترین سایت دوستیابی ایران سرمو بطرفش برگردوندم بزرگترین سایت دوستیابی ایران حالا خیالتون راحت شد؟ مطمئن شدین بزرگترین سایت دوست یابی بی گناهه؟ یا بازم مدرک میخاین؟ نیما شمیم. تا بزرگترین سایت دوستیابی کرج خواست حرف بزنه با حرف شمیم ساکت شد بزرگترین سایت دوستیابی ایران از تو سوال نکردم، در ضمن آقای، آقا نیما از تو که داییمی با جناب شهریار خان که برادرمی انتظار این برخورد و نداشتم مگه من چیکارتون کرده بودم که باهام اونجور رفتار کردین؟
جزء اینکه پشتم باشین، بزرگترین سایت دوستیابی کرمانشاه شما دوتا چیکار کردین، تو مشکلاتم منو تنها گذاشتین، پشتمو خالی کردین، نمیبخشمتون هیچ کدومتونو، بعد اتمام حرفش با گریه از کافی شاپ بیرون رفت سامیار داداش حرفاشو بدل نگیر، فعلا یکم حساس شده، در ضمن ممنون که اومدی، خواست بره که چیزی یادش اومد بزرگترین سایت دوستیابی خارجی راستی با دایی اینا صحبت میکنین