سایت همسریابی هلو


حافظون سایت همسریابی و صیغه است؟

خوشحال بودم از اینکه دارم به حافظون سایت همسریابی میرسم بعد از اون اتفاق. یکساعت بعد ورودمون عاقد اومد من دوباره به عقد بهترین مرد دنیا در اومدم

حافظون سایت همسریابی و صیغه است؟ - همسریابی


حافظون سایت همسریابی جدید

یه دسته گل گرد پر از رز های سفید و سرخ دستش بود، یه دونه از گلا تو جیب کت مشکیش، موهاش مدل جدید و مردونه درست کرده بود، صورتش با ته ریشی که گذاشته بود مثل همیشه مردونگیشو به رخم میکشید، همسریابی حافظون رو ازش گرفتم و یه بوسه باتمام عشق و علاقم روی گونه ش گذاشتم. با اینکارم چشمای خوشگلش نور بارون شد، دستم و دور بازوی حافظون سایت همسریابی حلقه کردم بسمت ماشین عروس رفتیم، ماشین عروسی که راننده ش عشقم بود. و تنها مجلسی که من تاج پرنسس بودنشو روی سرم گذاشته بودم. انگار همه چیز مال من بود، تک تک گلا، لبخندها و نفس ها.

حافظون+سایت+همسریابی+ازدواج+موقت+ جواب نمیدی شمیم؟

همه و همه مال من بود تو ماشین نشسته بودیم که گوشیم زنگ خورد، فرهاد بود حافظون+سایت+همسریابی+ازدواج+موقت+ جواب نمیدی شمیم؟ چرا چرا. تماس و وصل کردم بله فرهاد سلام شمیم خوبی صداش فوق العاده غمگین بود، تعجب کردم خوبم ولی انگار حال تو خوب نیست چیزی شده حافظون+سایت+همسریابی+ازدواج+موقت+ تا اسم فرهاد اومد حافظون سایت همسریابی اخماش رفت تو هم به من نگاه کرد ولی من رومو برگردوندم فرهاد خواستم باهات خداحافظی کنم مگه کجا میخای بری؟ امشب عروسیمه اونوقت تومیخای بذاری و بری فرهاد نمیتونم بمونم من با امید اینکه بدستت بیارم اومدم ولی.

همسریابی حافظون نا امید دارم میرم

همسریابی حافظون نا امید دارم میرم. بوق. بوق. بوق چیشد؟ یعنی چی؟ فرهاد منو دوست داشت؟ هر چی زنگ زدم بهش جواب نداد آخرم گوشیشو خاموش کرد حافظون+سایت+همسریابی+ازدواج+موقت+ چی میگفت شمیم گفت داره میره حافظون سایت همسریابی خب رفت پشت و پناهش تو چرا ناراحتی؟ هیچی عزیزم بهتر بیخیال بشیم امشب شب ماست با این حرفم چشمای سامی برقی زد همسریابی حافظون من به ظاهر شاد بودم، دلم بحال ثبت نام حافظون سوخت، من اونو مثل شهریار دوست داشتم ولی اون. پووووف رسیدیم خونه مامان اینا با ورودمون صدای کل و دود اسفند رفت بالا

خوشحال بودم از اینکه دارم به حافظون سایت همسریابی میرسم بعد از اون اتفاق. یکساعت بعد ورودمون عاقد اومد من دوباره به عقد بهترین مرد دنیا در اومدم دوباره وارد خونه ای شدیم که از تک تک جاهاش خاطره ای داشتم. لبخند رو لبام و نمیتونستم جمع کنم مگه میشه این همه احساس خوشبختی کنی و نتونی لبخند بزنی!

به حافظون+سایت+همسریابی+ازدواج+موقت+ نگاهی کردم

نفس عمیقی کشیدم به حافظون+سایت+همسریابی+ازدواج+موقت+ نگاهی کردم. با لبخند شیطنت امیزی داشت بهم نگاه میکرد. خیلی وقت بود این نگاهشو ندیده بودم دیگه ازم نگیرش ثبت نام حافظون خب خب شمیم خانوووم بریم بالا که کلی همسریابی حافظون تو دلم مونده عقده ی چی؟ اومد جلو کمرمو گرفت قیافش اروم و معصوم شد. لباشو و اورد دم گوشم اروم گفت عقده ی اینکه چرا ثبت نام حافظون بیشتر بغل نکردم چرا میرفتم سرکار و از ثبت نام حافظون دور بودم چرا بیشتر ب.و.سش نکردم بوش نکردم! چرا شبا که خوابه بیشتر نگاش نکردم چشای قشنگش فقط مال من بود چرا از دستش دادم. 

مطالب مشابه


آخرین مطالب