
بعد صورتش و چسبوند به شیشه، عین بچه هایی که از پشت ویترین به اسباب بازیِ سایت دوهمدل نگاه مورد میکنن، سايت همسريابى دوهمدل با این تفاوت که بخشی ما رو دوست نداشت و بی شک چیز دیگه ای رو در نظر داشت! درسا با صور ِت جمع شده به صورت مثل ژله پخش شده، روی شیشه خیره شدم و به زور نگاهم و دادم به اطرافم. زیر گوش ونوس گفتم: گمونم باز چیزی میخواد!
سرش و تکون داد و رو به بخشی و با لحن حرص دراری گفت: عشقم بگو چی میخوای؟ بخشی خندید و بوسی برامون فرستاد که بی اختیار اوقی زدم و نگاهم و ازش گرفتم، آرایشش پخش شده بود و خیلی سایت دوهمدل به هم زن! سایت همسریابی دوهمدل جدید تو این چند سايت همسريابى دوهمدل که با من سايت ازدواج دوهمدل کردید هوشتون پخته شده! بعد چشماش و در شت کرد و ادامه داد: تمام لوازم آرایشتون!
ورود به سایت دوهمدل به سایت دوهمدل جدید معرفی می کنید
برای من کپک زدن به در نمیخورن عزیزانم، ورود به سایت دوهمدل. .. ورود به سایت دوهمدل به سایت دوهمدل جدید معرفی می کنید تا اون سعیدیان پاش و مهم تر از همه، من و جای مربی بدنسازی تیم جوش بخوره! با عصبانیت کوبیدم رو شیشه و داد زدم: فکر کردی به همین سادگیه. .. عمرا! شده همینجا می مونیم اما تو یکی رو نمی ذاریم بچه ها رو بدبخت کنی! بگو ببنم چه سایت دوهمدل سر سعیدیان اوردی؟ خندید و گفت: اینجا بمونید و تبدیل به جلبک بروکلی بشید! ولی به محض سایت همسریابی دوهمدل جدید تا سانس بعدی که مخصوص آقایون اینکه بیاید بیرون دو نفر بعدی که سایت دوهمدل میشن و به مسابقه نمی رسن، شما دو تایید!
وای این بشر فکر همه جاش و کرده بود! یه نگاه به ونوس انداختم چاره ای نداریم درسا، فوقش ماجرا رو به سعیدیان میگیم. .. بهتر از اینه که با یه مشت پسر روبرو بشیم! ونوس راست میگفت، بعد از اتفاق حجره... به ناچار صداش زدم، داشت میرفت، دوباره سر جای سايت ازدواج دوهمدل برگشت، که گفتم: باشه قبوله...ولی منم یه شرط دارم. سرش و تکون داد، لبخند خبیثش قشنگ مشخص بود. تا روزی که بهت نگفتم دور و بر ما پیدات نشه! سایت دوهمدل جدید دوباره شماره شایان و گرفتم، چند تا بوق خورد ولی برنداشت... دارم برات آقا شایان، سایت دوهمدل جدید جواب مادمازل ونوس و نمیدی؟ سايت ازدواج دوهمدل گوشیم و خاموش کردم و پرت کردم تو کیفم، درسا رو از دور دیدم که کنار بچه های تیم نشسته بود،دوممون ، شیوا رو مبل سه نفره به سمت مبل های طوسی رنگ سایت همسریابی دوهمدل جدید قدم برداشتم، سايت همسريابى دوهمدل کردم و کنار دروازه بان ای نشستم. شیوا زد رو شونه ام و گفت: تو که چیزیت نشده ونوس جون؟ خنده ریزی کردم و گفتم: چرا، یه ده جلسه ماساژ سایت دوهمدل جدید به لطف اون جادوگر! جادوگر کیه؟
ادرس جدید سایت دوهمدل جادوگر دادم
دستپاچه جوابش و دادم: همون مسئول استخر دیگه، ادرس جدید سایت دوهمدل جادوگر دادم بهش! خندید و سرش و با ناز تکون داد، دختر شیرینی بود و صد و هشتاد د وزه فرق داشت رجه با سولماز. چرخیدم سمت درسا که یه دستش به کتفش بود و با اون یکی چیک چیک از خودش عکس میگرفت؛ زدم به پاش که نگاهم کرد و گفت: ورود به سایت دوهمدل واستا! لبخند الکی زدم و گفتم: سايت ازدواج دوهمدل جان عزیزوم، بیخیال چیک چیک شو...ما برای چی اومدیم اینجا؟!
سری تکون داد و عصبی خم شد سمتم: ونوس، این مادرجونت دیوونه ام کرده! خندیدم و گفتم: سايت همسريابى دوهمدل پوفی کشید و گفت: نگو اون استوری که گذاشتم و وحید دیده، نشون مادر جونم داده! سایت همسریابی دوهمدل جدید هی تهدید میکنه، عکس نیم رخ تمام رخ بفرست، بفرستم برای ادرس جدید سایت دوهمدل اون دوای دردت و میدونه!