
یه ساعتی نشستم و رفتم تو. رفتم همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت دکتر و گفتم دکتر! چی شد؟ بشین پسرجون. خوشبختانه همسریابی بهترین همدم هیچ صدمه ای ندیده و سالمه سالمه.. اشک تو چشام جمع شد و بدون اینکه بتونم کنترل کنم ریخت رو گونه هام... شکرت اشکامو پاک کردم با لبخند از دکتر تشکر کردم. سریع اتاق همسریابی بهترین رو پیدا کردم. در اتاق و با هیجان باز کردم همسریابی بهترین همسر چشاش بسته بود. مامان و بابا بالای سرش بودن چی شد رفتی پیش دکتر! اره گفت بچه سالمه مامان گریش گرفت و دائم میکرد لبخند همسریابی بهترین سایت هم که از صدتا شکر بالاتر بود... روز بعد مرخصش کردن و گفتن تا میتونه مراقب باشه. کم کم حالش بهتر و بهتر شد تا میتونستم روزا دیرتر و شبا زودتر میومدم خونه تا تنها نباشه...
همسریابی بهترین؟ بله؟ کجایی؟ اینجا رسیدم به صداش جلوی تلویزیون نشسته بود و داشته ترشک میخورد و باب اسفنجی نگاه میکرد... ای تو خودت بچه ای بچت چی بشه دیگه! در حالی که صورتش از ترش بودن ترشکا کج و کوله میشد جواب داد یه پرنسسی مث مامان ش کنارش نشستم و گفتم شمیم؟ ها؟ کی میخواد بیاد این؟ اووووم تقریبا یه هفته ی دیگه' هی چرا نمیگزره این روزا اخه! بخاطر اینکه تو هر روز میپرسی چند روز مونده! دستمو گذاشتم رو شکمش و گفتم منکه میگم دختره نچ پسره تو از کجا میدونی اخه!
همسریابی بهترین همسر توران باز شروع کردی
حس مادرانه نخیر حالا وقتی به دنیا اومد میبینیم باشه قبول همسریابی بهترین همسر 29 بود من اسم انتخاب میکنم همسریابی بهترین همسر توران باز شروع کردی ای بابا منم بابا شم ها خب باشی منم مامان شم همینی که گفتم همسریابی بهترین همسر 29 بود من اسم میزارم پسر بود تو همسریابی بهترین همسر جدید رفتم تو اتاق و لباسامو عوض کردم... همسریابی بهترین خواب بود ساعت ۳بود ولی من خوابم نمیبرد. داشتم تو لبتاب کارای شرکت و انجام میدادم که.. اووم. اااه. ااای.
همسریابی بهترین همسر توران چی میخوای!
سامی برگشتم سمت همسریابی بهترین همسر و گفتم جانم همسریابی بهترین همسر توران چی میخوای! همسریابی بهترین همسر جدید حالم خوب نیست چشام گرد شد و گفتم چی! چی..کاری الان؟ درد دارم همسریابی بهترین همسر جدید ااخ همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت صداش هی بلند و بلند تر میشد سریع لباس پوشیدم و لباس تن همسریابی بهترین کردم تو راه بیمارستان همسریابی بهترین همسر داشت از حال میرفت از درد هی جیغ میکشید. اونجا خودم صد فوش و لعنت کردم که همسریابی بهترین همدم خواستم جااانم؟
همسریابی بهترین همسر ببخشید اصلا من غلط کردم
همسریابی بهترین همسر ببخشید اصلا من غلط کردم ای شمیم خوردم جون همسریابی بهترین همسر توران تحمل کن تا رسیدیم بیمارستان جون دادم از نگرانی سریع منتقلش کردن همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت. .. دکتر سریع رفت تو همسریابی بهترین همدم و در بسته شد پوووووف ای سکته نکنم خوبه. .سه ساعت گذشته بود دیگه پاهام نا نداشت افتادم رو زمین... اخه مگه چیکار میکنن که سه ساعت طول کشید! از پرستار پرسیدم خانوم ببخشید خانوم منو نبردن تو بخش! نه اقا نبردن هر وقت بردن من خودم شخصا میام بهتون میگم..ای همسریابی بهترین سایت اگه یه بار دیگه بپرسم احتمالا بیرونم میکنه از بیمارستان یه ربع گذشت اقا اقا؟ بله؟