مامان اینا کجان؟؟ والا انگاری این چند وقت نهال خانوم و اقا ارسلان خیلی از کاراشون عقب افتادن. بخاطر همین صبح زود رفتن بیرون اها. باشه رفتم بیرون و گفتم ثبت نام در سایت ازدواج موقت کسی خونه نیست فقط گل بانویه.. دستاشو برد سمت اسمون و گفت شکر. شکرت نزدیک به ی ماه که از نامزدی منو ثبت نام سایت ازدواج موقت میگذره. خیلی عالی بوده این یه ماه البته قهر و اشتی هم داشتیم ولی خب شکر خیلی جزئی بوده.. مثل تموم زن و شوهرا که اولا همش در حال قهر کردن و ناز کشیدنن.. فعلا که اتفاق خاصی نیفتاده بجز عاشق شدن ثبت نام در سایت ازدواج موقت شیدایی.. هیچوقت فکر نمیکردم روزی برسه که اینقدر ثبت نام در سایت ازدواج موقت شیدایی بتونه عاشق کسی بشه..
به ثبت نام در سایت ازدواج موقت شیدایی که گفتم اصلا باورش نمیشد
به ثبت نام در سایت ازدواج موقت شیدایی که گفتم اصلا باورش نمیشد ولی با گذشت زمان و دیدن حال ثبت نام در سایت ازدواج موقت بدون باور کرد. روزی که ثبت نام در سایت ازدواج موقت بدون اومد و گفت اعتراف کرده به ثنا که دوسش داره رو یادم نمیره.. کم مونده بود جفتک بزنه اخه ثناهم صادقانه بهش گفته که اونم دوستش داره و هیچوقت فکر نمیکرده که بشع به روز که ثبت نام در سایت ازدواج موقت بدون هم دوستش داشته باشه. در حال حاضر که باهم رابطه ی خوبی دارن و منتظرن که باهم ازدواج کنن. شکم سارگل گنده تر شده و خودشم تپل تر. الهی من فداش بشم. از ثبت نام در سایت ازدواج موقت شیراز بعد از نامزدی رفتم دانشگاه. دوستام همه از میشا شنیده بودن و خبر داشتن. ثبت نام در سایت ازدواج موقت تهران تنها کسی که خوشحال نبود که ازدواج من سپهر بود.
گناهش اینه که عاشق ثبت نام در سایت ازدواج موقت شیراز شده
بیچاره. گناهش اینه که عاشق ثبت نام در سایت ازدواج موقت شیراز شده که دوسش نداره.. هر روز میدیدمش که با دیدن من و ثبت نام در سایت ازدواج موقت که میومد دنبالم یا منو میرسوند دانشگاه غمگین تر میشه. این روزا واقعا باورم شده که خیلی دوسم داره ولی چ فایده. واای اگه بشه کسی برسه از راه و بتونه سپهر رو عاشق خودش کنه چی میشه.. خواهش میکنم ازت.. منم از دیدن سپهر حالم گرفته میشه خب. از روزی کع فهمیدع ازدواج کردم دیگه دور و برم نپلکیده.. فقط سلام، روز بخیر، خسته نباشین،. هی حدود ده روز دیگه عروسیمونه البته عروسی کع نه یه مهمونی کوچیک اخه تصمیم گرفتیم بریم مسافرت بجای گرفتن جشن.. چون جشن نامزدیم از هر لحاظ شبیه عروسی مجلل بوده..
به خاطر همین بر خلاف میل بقیه اصرار کردم که نیازی نیست این همه مهمون دعوت کنن.. تمام کارا رو راست و ریس کرده بودیم.. فقط مونده بود لباس عروس دو روز بعد ثبت نام سایت ازدواج موقت اومد دنبالم که بریم خرید سلام عروس خانم سلام ثبت نام سایت ازدواج موقت اینقدر عروس عروس نکن من که هنوز ثبت نام در سایت ازدواج موقت بدون نشدم. میشی یکم دیگه عروسم میشی عروس خانم.. باشه پس منم بهت بگم اقا دوماد خوبه؟ اره خیلیم قشنگه ای لجباز باهم وارد مزون شدیم دختری با ارایش غلیظ اومد و جلو رو به ثبت نام در سایت ازدواج موقت گفت بفرمائید جناب در خدمتم ایش دختره هنوز نیومده چشاش دو دو میزنه یه جوری میگه بفرمائید جناب که انگاری اومدیم واسه ثبت نام در سایت ازدواج موقت شیدایی لباس عروس بگیریم.
ثبت نام سایت ازدواج موقت اخماش و توهم کرد
خخ فک کن سامی با این قد و هیکل و بازوهای گنده لباس عروس بپوشه ثبت نام سایت ازدواج موقت اخماش و توهم کرد و گفت ی ثبت نام در سایت ازدواج موقت شیراز خیلی شیک واسه خانمم میخواستیم.. دختره لبخندی زد و نگاهی بهم انداخت اها بله بفرمائید از این سمت رفتیم اون قسمت سالن که پر از کاورای سیاه بود.. یه نمونه اورد و باز کرد. گرفت روبروم گفت این یه مدل خیلی شیکه که خیلی قشنگه و تن پوشش عالیه با نگاه کردن به ثبت نام در سایت ازدواج موقت تهران حالم بهم خورد. اه اه اینقدر پف پفی و پر از زرق و برق بود که با چندش به ثبت نام در سایت ازدواج موقت تهران نگاه کردم ثبت نام در سایت ازدواج موقت که فهمید اصلا خوشم نیومده گفت نه اینو پسند نمیکنیم حدود چهل دقیقه دختره علافمون کرد و فقط لباسای مضخرف نشونمون داد.