سرمو نیاوردم بالا. حالم از استرسم داشت بد میشد. یهو دوتا دست گذاشته شد رو پاهام. چشامو با وحشت باز کردم. خودش بود. صیغه اینترنتی بود که جلو نشسته بود و زل زده بود به من. نمیخواستم گریه کنم، نمیخواستم اشک بریزم جلوش.. داشتم میمردم از بغضی که تو گلوم بود. اشکی که توی چشای صیغه اینترنتی جمع شده بود داشت اتیشم میکشید.. شکر. که زنده ای! هه. اره دیگه حتما با خودش فکر کرده الان مردم و داشته نقشه میکشیده که بره جلو خانوادم مظلوم نمایی کنه. ولی کور خوندی اقا صیغه موقت اینترنتی! پدرتو درمیارم. زل زده بودم بهش با یه قیافه ی خشک و بی روح چشمای سردمو بهش دوختم. صیغه یاب اینترنتی میدونی من چی کشیدم این چند وقت! مردم و زنده شدم! یه هفته ست مثل مرده ها شدم! اخه کجا رفتی تو دختر؟ پوزخندی زدم و گفتم یه جایی که قیافه ی نحستو نبینم صیغه اینترنتی هنگ کرد.
سامانه اینترنتی صیغه یابی نکنه تو باور کردی
سامانه اینترنتی صیغه یابی نکنه تو باور کردی که من. من با پرنیا! هه اقا رو. با چشای خودم دیدم توقع داری باور نکنم؟! میدونی اخه همه میگن تا چیزی رو با چشای خودت ندیدی باور نکن. تو مرحله اخرو انتخاب کردی و جلوی چشام نابود کردی خودتو تو ذهنم. دیگه صیغه موقت اینترنتی وجود نداره واسم. اینقدر که به فرهاد. اشاره کردم به صیغه یاب اینترنتی. اعتماد دارم به تو یکی ندارم. صیغه اینترنتی سرشو چرخوند طرف فرهاد و تازه متوجه اون شد. اقا کی باشه؟! فرهاد پاشد واستاد و گفت صیغه نامه اینترنتی هستم. فرهاد معتمد دوست شمیم. البته بیشتر از دوست صیغه محرمیت اینترنتی پاشد جلوش واستاد. از نظر قد و هیکل دوبرار صیغه یاب اینترنتی بود.. دوست؟ شمیم!!
یه بار دیگه اسم سامانه اینترنتی صیغه یابی از دهنت بیرون بیاد
اخماشو به شدت کرد توهم و گفت اولا زن من هیچ دوستی اینجا نداره دوما شمیم نه خانوم راد. یه بار دیگه اسم سامانه اینترنتی صیغه یابی از دهنت بیرون بیاد یجوری ادبت میکنم که شین سین بزنی! حالیتهههه؟ کلمه ی اخرو با داد بلندی گفت. صیغه نامه اینترنتی چشماشو بست و گفت دوستی نداشته ولی تو این یه هفته که معلوم نبود تو کدوم گوری بودی تنها کسی که کمش کرده من بودم بعدشم. باشه دیگه ایمشو نمیگم چون فعلا و قانونا خانومته ولی مطمئن باش وقتی صیغه ی طلاق جاری شد.
چون اسمشو بیشتر دوست دارم صیغه محرمیت اینترنتی
دیگه خانوم رادی وجود نداره! چون اسمشو بیشتر دوست دارم صیغه محرمیت اینترنتی دستشو مشت کرد و رفت سمت فرهاد ای کثافففففت. با سرعت خودمو رسوندم بینشون بسه. بسههه.. صیغه موقت اینترنتی رفت عقب و با نفرت و عصبانیت به صیغه یاب اینترنتی نگاه کرد.. خانم راد. اقای تهرانی فرهاد گفت که صدامون زدن. به صیغه محرمیت اینترنتی نگاه کردم صدامون زدم. بیا بریم دیگه خبری از عصبانیت نبود. فقط تعجب بود و استرس سامانه اینترنتی صیغه یابی واقعا میخوای پا توی اون اتاق لعنتی بذاری! ارههه؟
نگاهی بهش کردم. نزار دست و دلم بلرزه. نزار نظرم عوض شه.. فرهاد شمیم منتظرن لباسمو گرفت و کشید. پشتم به صیغه موقت اینترنتی بود و داشتم میرفتم. ولی حس میکردم حالشو. چون خودمم همینطوری بود. وقتی از اتاق اومدیم بیرون بدون اینکه به نگاه ها و صدا کردنای صیغه محرمیت اینترنتی توجه کنم رفتم تو ماشین فرهاد.. صیغه نامه اینترنتی نشست تو ماشین و سریع ماشین روشن کرد و گاز داد.. از اینه به صیغه نامه اینترنتی که واستاده بود و زل زده بود به ماشین نگاه کردم اشکام شروع کرد به باریدن.