وقتی صدای کفشام و شنید سرشو اورد بالا.. سرمو اوردم پایین تا سایت همسریابی در خارج از کشور نبینه. واستادم تا بیاد سمتم سایت همسریابی ایرانیان مقیم خارج از کشور اومد شنلم و یکم داد عقب. تا سایت همسریابی در خارج از کشور دید با لبخند سرشو اورد جلو... سرمو یکم بردم عقب و گفتم سایت همسریابی در خارج از کشور تو خیابونیم هااا تازه متوجه موقعیتش شد..رفت عقب ای لعنتی... پیشونیم و ب.و.سید خندیدم. رفتیم اتلیه و عکسای معرکه ای گرفتیم... وقتی رسیدم توی خونه ی پدر بزرگ. اشک تو چشام جمع شد اینجا خونه ای بود که همه ی ما باهاش خاطره ی خوبی داشتیم حیف که الان نبودن که ببینن هممون بزرگ شدیم... سریع اسپند اوردن و همهمه ای شد.
سايت همسريابي خارج از كشور دارم دیوونه میشم
دورمون شلوغ شد تا رسیدم به جایگاهی که میخواستیم بشینیم 40مین وقت برد... اااخ سايت همسريابي خارج از كشور دارم دیوونه میشم چراا؟ به ارایشگر بی انصاف نگفتی شاید شوهرم دیوونه بشه با این رنگه رژ؟؟ خندیدم گفتم نههه تازه گفتم پررنگ ترشم بکنه شمیم پاشو با تعجب گفتم کجا سایت همسریابی ایرانیان خارج از کشور؟ پاشو بریم اتاق بالا کارت دارم بشین ببینم زشته سايت همسريابي خارج از كشور خواهش میکنم دارم دیوونه میشم ب.و.س به پیشونیم زد.. بیا همین واسه امشب بسه نخیرررر فقط باید اونجوری که دوست دارم باشه پوووف از بس کم توقعی.. شمیم؟؟ خانومی؟ جااااان؟؟ یکم که گذشت رفتیم سايت همسريابي خارج از كشور و صیغه ی عقد بینمون جاری شد...
عسل که گذاشتم دهنش بترکی سایت همسریابی در خارج از کشور.. همینطور که چشاش بسته بود چرخید طرف فیلمبردار و گفت میشه لطف کنین چند لحظه بیرون باشین؟؟ فیلمبردار با خنده گفت بله. فقط سریع چون هنوز خیلی کار داریم وااای منفجر شی سایت همسریابی ایرانیان خارج از کشور که ابرو رفت خب.. خب حالا واسه من دلبری میکنی؟ سایت همسریابی ایرانیان مقیم خارج از کشور رفتم عقب و گفتم خب عزیزم داشتم شوخی میکردم؟ باشه منم که اهل شوخی... تا خواست بیاد جلو عمه حکم درو و باز کرد و گفت سایت همسریابی ایرانیان خارج از کشور...
سایت همسریابی ایرانیان خارج کشور بیاین بیرون
سایت همسریابی ایرانیان خارج کشور بیاین بیرون خوب نیست اینجا باهم تنها باشین مهمونا دارن میان. بیاین بشینین سایت همسریابی خارج از کشور نگاهی بهم انداخت و گفت چشم مامان بیا دیگه بدو سامیار اومد جلو و دستم گرفت و باهم رفتیم بیرون. دوست داشتم بلند قهقهه بزنم داشت مثل چی حرص میخورد.. ساعت حدودا 9بود که همه میگفتن باید یه رقص تک واسع سایت همسریابی ایرانیان خارج از کشور برم...رفتم تو فکر خب چیکار کنممم؟ اهاااا به سارگل گفتم چیکار کنه.. وقتی بلند شدم رفتم وسط پیست رقص همع رفتن کنار و دست و صوت و جیغ رو هوا بود سایت همسریابی خارج از کشور نشسته بود و با لبخند نگام میکرد...
بیچاره نمیدونست چه نقشه ای دارم براش.. وقتی سالن سکوت شد به سارگل اشاره کردم و همونجا اهنگ پخش شد. شروع کردم به رقص. هم لبخند رو لبام حفظ میکردم هم با دقت با اهنگ قر میداد. کمرم و میچرخوندم با دستم به لبم اشاره میکردم...واسش ب.و.س میفرستادم اینقدر جو باحال شده بود که صدای صوت و جیغ کل سالن و برداشته بود. سایت همسریابی ایرانیان مقیم خارج از کشور رفتم وسط و وقتی اهنگ تموم شد کمی خم شدم سمت سامیار که همه دست زدن اروم قدم برداشتم سمتش.
لبخندی که از قیافه ی سایت همسریابی خارج از کشور رو لبام بود و نمیتونستم جمش کنم... جوری نگام میکرد که دوست داشتم قهقهه بزنم... نشستم کنارش و دستمو گذاشتم رو دستش... برگشت طرفم امشب تو سایت همسریابی خارج کشور ما میخوابی یا من بخوابم سایت همسریابی خارج کشور شما؟ دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و بلند خندیدم سایت همسریابی خارج از کشور عزیزم نمیشه.. شما میری سايت همسريابي ايرانيان خارج از كشور خودتون منم میرم سايت همسريابي ايرانيان خارج از كشور خودمون... چرا نشه؟