سایت همسریابی هلو


عضویت سایت همسریابی موقت صیغه نگار چگونه است؟

همش خودشو تجسم میکرد تو لباس عروس کنار سایت همسریابی موقت صیغه نگار. همش تو خیالش در حال رقص بود باهاش. یهو نمیدونم از کجا فهمید میخواین برین ماه عسل.

عضویت سایت همسریابی موقت صیغه نگار چگونه است؟ - همسریابی


سایت همسریابی موقت صیغه نگار

خیلی ازت بد گفت حتی چیزایی میگفت که فکرشم نمیکنی! تا اینکه سایت همسریابی موقت صیغه نگار نتونست طاقت بیارع و بیرونش کرد. وقتی تو جواب مثبت دادی تقریبا نابود شد. روز عقدتون شاید باورت نشه ولی. میخواست خودکشی کنه. میخواستم برم دنبالش تا بیایم جشنتون. هرچی صداش کردم جواب نداد. بالاخره تو حموم پیداش کردم تیغ دستش بود. شکر تونستم بگیرم ازش تا دوهفته تب و لرز داشت همش کاب.و.س میدید. اینقدر وضعش بد شده بود که چرا دروغ بگم ازت متنفر شده بودم. دلم به حالش میسوخت. تا تونستم فکرشو مشغول درس و دانشگاه و این چرتا و پرتا کردم. یکم اروم شده بود که باز گفتن عروسیته. همش خودشو تجسم میکرد تو لباس عروس کنار سایت همسریابی موقت صیغه نگار. همش تو خیالش در حال رقص بود باهاش. یهو نمیدونم از کجا فهمید میخواین برین ماه عسل.

اجازه گرفت بریم سایت ازدواج موقت نگار

اصلا یهویی از این رو به این رو شد. حالش خوب و خوب شد اینقدر رو مخ بابام و باباش کار کرد که اجازه گرفت بریم سایت ازدواج موقت نگار. من حتی فکرمم سمت شما نیومد. بس که سایت صیغه موقت نگار میگفت این چند وقت فشار روم بوده میخوام یکم هوا بخورم و از این حرفا. قانع شده بودم. رفتیم سایت ازدواج موقت نگار خیلی خوشحال بود بعدازظهرا موقعی که من خواب بودم میرفت بیرون. ولی نمیگفت کجا میره. بعد از دو سه روز دستمو گرفت و رفتیم تو یه هتل دیگع اتاق گرفتیم. هرچی پرسیدم که معنی کاراش یعنی چی جواب نمیداد. بعدازظهر همون روز گفت بریم دنبال یه نفر. رسیدیم دم در اتاقی. وقتی در باز شد و تو و سایت همسریابی موقت صیغه نگار دیدم موهای تنم سیخ شد. فهمیدم همش دروغ بود.

واقعا فهمیدم تو و سایت همسریابی نگار هم و دوست دارین

تو اون دو سه روز که باهم بودیم واقعا فهمیدم تو و سایت همسریابی نگار هم و دوست دارین دلم به حالت سوخت. اون روز که تو رستوران یکم زبون زدم بخاطر سایت صیغه موقت نگار. اینقدز بهم گفته بود که وقای من میرم بیرون تا بد بگو از رابطه ی منو سایت همسریابی نگار که نشد که نگم. من میدونستم چیه نقشه خونه ی دوستش. تو دلم میگفتم نیاین. یا حداقل تو نیای ولی اومدی متاسفانه. اون شب. اون شب با اون شربتی که نمیدونم چ زهرماری توش داشت سایت همسریابی نگار رو کشوند تو اتاق. میدونستم داروش توهم زاست.

سایت همسریابی موقت صیغه نگار گیج و منگ بوده

و توی اتاق سایت صیغه موقت نگار با گفتن اینکه من شمیمم سایت همسریابی نگار رو گول زده. سایت همسریابی موقت صیغه نگار گیج و منگ بوده و باور کرده. ع چی سایت صیغه موقت نگار میگفته و گوش میکرده شمیم من واقعا نمیدونم چی بگم! دیگه چیزی از حرفاش و نفهمیدم و فقط سیاهی مطلق شد. چشامو بزور باز کردم. با یاداوری حرفای سایت ازدواج موقت نگار مغزم از کار افتاده بود. اخه چرا؟ چرا سایت ازدواج موقت نگار! این رسمشه؟ میتونست این چند ماه بهترین روزای زندگی ما باشه! حالا! حالا چیکار کنم؟ بیمارستان بودم و کسی تو اتاق نبود. حالم اصلا خوب نبود بزور زنگ و فشار دادم تا پرستار بیاد تو اتاق. با باز شدن در چشامو باز کردم. سرم گیج میرفت و چشام تار میدید. پرستار سرمم و چک کرد و گفت تا ی ربع دیگه تمومه سرمش. رفت. 

مطالب مشابه


آخرین مطالب