بسمت اتاق خواب رفتم، تنها کاری که کردم پیراهنمو در آوردم روتخت دراز کشیدم، با اینکه خسته بودم ولی اصلا خوابم نبرد تاخود صبح تو فکر بودم با صدا از فکر و خیال بیرون اومدم صدای قدمایی به گوشم خورد، مطمئنم متقاضی ازدواج موقت، حتما برای آن بیدار شده با اینکه پسر خیلی شیطونیه ولی ندیدم تا حالا قطع کنه، اصلا به قیافه شیطونش نمیاد پایبند باشه توهمین فکرا بودم که صدای دلنشینش به گوشم رسید، نمیدونم چقدر تو حال خودم بودم با قرار گرفتن دستی رو شونه ام به خودم اومدم متقاضی ازدواج موقت از کی اینجایی داداش؟ سامی از همون اولش متقاضی ازدواج موقت هستم چشمات قرمزه چرا؟ نخوابیدی؟
سامی نتونستم متقاضی ازدواج موقت فکرم خیلی درگیره، اصلا نمیدونم چیکار کنم خانمهای متقاضی ازدواج موقت چی بگم بذار صبحانه رو آماده کنم باهم بخوریم بعد یه فکری میکنیم سامی نه دیگه من برم متقاضی ازدواج موقت هستم کجاااااا؟ این وقت صبح؟ سامی نمیتونم باید برم خانمهای متقاضی ازدواج موقت و ببینم دیروز بهش گفتم میام میدونم ازم ناراحته بهش زنگم نزدم متقاضی ازدواج موقت هستم حالا بیا ی چایی بخور سامی اصرار نکن بذار واسه بعد، خواست حرفی بزنه ولی نذاشتم بسمت اتاق رفتم لباسمو پوشیدم
بعد برم پیش خانمهای متقاضی ازدواج موقت
بعد تشکر از متقاضی ازدواج موقت بسمت خونه رفتم اول باید یه دوش میگرفتم بعد برم پیش خانمهای متقاضی ازدواج موقت کلیدو تو در انداختم بی سر و صدا بسمت اتاقم رفتم رو پله آخر صدای خانم متقاضی ازدواج موقت ب گوشم خورد دیگه برنگشتم سمتش میترسیدم زخم گوشه لبمو ببینه زنان متقاضی ازدواج موقت در مشهد کجا بودی سامیار؟ چه وقته خونه اومدنه؟ سلام، صبح بخیر، پیش متقاضی ازدواج موقت هستم بودم، الانم اگه اجازه بدین میخام برم اتاقم افراد متقاضی ازدواج موقت حالا چرا روتو اینطرف نمیکی؟
خانم متقاضی ازدواج موقت خستم میشه بعدا صحبت کنیم؟
خانم متقاضی ازدواج موقت خستم میشه بعدا صحبت کنیم؟ منتظر نشدم تا جوابمو بده بسمت اتاقم رفتم بعد یه دوش عالی که سرحالم کرد لباس پوشیدم رفتم پایین صدای مامان و بابا از تو آشپز خونه میومد سلام صبح بخیر بابا سلام پسرم زنان متقاضی ازدواج موقت در مشهد بیا بشین برم برات چایی بریزم ممنون افراد متقاضی ازدواج موقت شما بشین خودم میریزم بابا سامیار بله بابا افراد متقاضی ازدواج موقت امروز میتونی یه سر شرکت بیای؟ جلسه مهمی داریم اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت من امروز کلی کار دارم میشه شما خودت انجامش بدی
میل ندارم زنان متقاضی ازدواج موقت در مشهد
بابا بعد از چند مین گفت اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت باش پس من برم فعلا مامان ولی سامیار تو که هیچی نخوردی میل ندارم زنان متقاضی ازدواج موقت در مشهد سریع رفتم حیاط تا حرف دیگه ای نزنن واقعا حوصله بحث نداشتم استارت زدم ماشین و روشن کردم بسمت خونه دایی اینا رفتم باید خانمهای متقاضی ازدواج موقت و میدیدم دیروز بهم نیاز داشت ولی من ولش کردم، میدونم از دستم ناراحته، حقم داره باید بهش توضیح میدادم بااین فکر سرعت ماشینو زیاد کردم..
دم در زنگ زدم به زنان متقاضی ازدواج موقت صدای خواب آلودش لبخند و به لبم آورد شمیم بله سلام خانومم، هنوز خوابی زندگیم؟ جوابمو نداد زنان متقاضی ازدواج موقت. باهام قهری، حق داری گلم، بیا پایین تا برات توضیح بدم خانم متقاضی ازدواج موقت مگه کجایی؟ دم درتون زنان متقاضی ازدواج موقت صبر کن اومدم گوشی و قطع کرد، نگام به در حیاطشون بود که خانم متقاضی ازدواج موقت از در اومد قیافش ناراحت بود، سوار شد زنان متقاضی ازدواج موقت سلام به به باد آمد بوی زندگیمو آورده، سلام به روی ماهت، خوبی؟