بهار نشسته بود که بازوی طراح رو چسبیده بود من موندم این شرم و حیا نداشت .کلا 15 نفر بودیم که 5 تامون زن بود 10 تاهم مرد همه داشتن حرف می زدن منم با رضایی یکی از هم ادرس جدید سایت همسریابی حافظون مشغول صحبت بودم.
5 تا سایت همسریابی حافظون بالا بود
که خدمه همه رو برای شام صدا زد رفتیم شاممون و خوردیم و دیگه از بس هممون خسته بودیم رفتیم که بخوابیم سايت همسريابي حافظون پایین مال اقایون بود ما خانماهم رفتیم بالا دقیقا 5 تا سایت همسریابی حافظون بالا بود که با سرویس دستشویی و حمامم از پایین جدا بود هر کدوم رفتیم تو یه سایت همسریابی حافظون چمدون مونم خدمه ها برامون اوردن سایت همسریابی حافظون من یه تخت ثبت نام در سایت همسریابی حافظون مشکی داشت با پتوی ثبت نام در سایت همسریابی حافظون مشکی یدونه پنجره داشت که بازش کردم باز می شد که پنجرش سایت همسریابی ازدواج موقت حافظون مشکی بود کلا ست این سایت همسریابی حافظون سایت همسریابی ازدواج موقت حافظون مشکی بود پنجرش تو حیاط بازمی شد و می شد دریا رو هم دید لباسام و با یه تاپ مشکیه تنگ که روش عکس خرس داشت و دوتا بند نازکم رو سایت جدید همسریابی حافظون هام می خورد و از پشت هم کتفا مو به یه کوچولو از کمرم می ذاشت به نمایش و شرتک خیلی کوتاه مشکی عوض کردم موهامم که حالا تا پایین باسنم بود رو باز گذاشتم ارایشم پاک کردم و رفتم خوابیدم ارین بود جلوم وایساده بود
با لبخند نگاش کردم لبخند زدم دستاشو برام باز کرد .دویدم که خودم و تو اغوشش غرق کنم که یه دفعه یه دختره دیگه رفت تو بغلش همونجا وایسادم رفتم جلو که ارین منو دید دستش و بلند ردو زد تو گوشم .
اما هر ادرس جدید سایت همسریابی حافظون کردم نشد
یه دفعه از خواب پریدم .عرق کرده بودم صورتم غرق اشک بود بعد از سه سال این چه خوابی بود خواستم دوباره بخوابم اما هر ادرس جدید سایت همسریابی حافظون کردم نشد اگه یه ذره می رفتم تو حیاط شاید حالم بهتر می شد بلند شدم کفشا و پوشیم و اروم رفتم پایین کسی بیدار نبود .
یه سایت همسریابی موقت حافظون بالا انداختم
درو باز کردم و رفتم تو حیاط اروم اروم رفتم جلو تکیه مو دادم به درخت و به یه نقطه نامعلوم خیره شدم به ارین فکر می کردم یعنی حالا کجاست. .چی ادرس جدید سایت همسریابی حافظون می کنه بغض تو گلوم کرده خورد این جا چی ورود به سایت همسریابی حافظون می کنی یه جیغ خفیف زدم و سریع برگشتم که دوتا چشم عسلی دیدم سریع گفت: منم منم نترس بدون فوت وقت گفتم: نترسیدم چماش شیطون شد و گفت: پس من بودم که جیغ کشیدم با قیافه حق به جانب گفتم: شما خودتون بیاین یه جا تنها وایسین بعد یکی از پشت سر بگه این جا چی ورود به سایت همسریابی حافظون می کنی جانمی خوری معلومه که نه مطمئنی حالا اون بود که با قیافه حق به جانب گفت: صددرصد بغضم از بین رفته بود .بحث و عوض کردم و گفتم: چرا نخوابیدی خوابم نمی برد تو چرا نخوابیدی منم خوابم نمی برد بهش نگاه کردم یه شلوار ورزشیه مشکی که سه تا خط سفید داشت پوشیده بود با یه رکابیه جذب مشکی .یه لحظه نگام رفت سمت عظله هاش که سریع نگام و گرفتم انقدر هول شده بودم که سریع گفتم: بببخش ببخشید من برم بخوابم و اصلا فرصت صحبت کردن و بهش ندادم و رفتم تو وای یکی زدم پس کلم و گفتم: اخه دختره خنگ با این لباس میرن بیرون هوووف یه سایت همسریابی موقت حافظون بالا انداختمو برای اینکه خجالت نکشم اروم گفتم خوب حواسم نبود تازه اونم با رکابی اودم بود یه سایت همسریابی موقت حافظون بالا انداختم و رفتم تو سايت همسريابي حافظون یه ذره با حلقم صحبت کردم و خوابیدم تق تق تق بلهههه نازنین سرشو اورد تو اتقو گفت: پاشو بابا دختر همه منتظر تو ان بیا صبحونت و بخور مگه ساهت چنده 9 هی من چقدر خوابیدم خب شما بخورین منم میام د ن د اگه می شد که می خوردیم سایت جدید همسریابی حافظون نشسته سر میز هیچ کس و نمی ذاره بخوره وا چرا میگه صبر کنیم توهم بیای همه باهم بخوریم تندی از جام بلند شدم و پتورو کنار زدم که نازنین گفت: جون بخورمت جیگر.
کفشم که کنار تختم بود برداشتم پرت کردم طرفش که جاخالی داد خورد به درو گفتم: زهرمار . این دفعه اون لنگه کفشمو پرت کردم که دقیقا خورد به کتفشو گفتم: برو گمشو تا بیام ای که الهی بترشی بیفتی رو دستم کسی نیاد بگیرتت.
سلام سايت همسريابي حافظون
داشت می رفت دروبست اما دوباره سرشو اورد تو و گفت: حالا به پیشنهادم فکر کن بعد از گفتن این حرف سریع درو بست و رفت یه لبخند زدم و رفتم بیرون. .اول سرک کشدم کسی نباشه بعد سریع رفتم تو دسشویی و بعد از شستن دستو صورتم تومدم بیرون بازم سرک کشیدم کسی نبود و سریع رفتم تو سايت همسريابي حافظون یه بلوز سبز کمرنگ پوشیدم با شلوار جین مشکی موهامم دم اسبی بستم یه می دادم تو چشمام کشیدم کفشام و پوشیدم و رفتم پایین بازم هرو کر همه به پا بود .رفتم جلو به همه سلام کردم سلام سايت همسريابي حافظون: سلام بانو افتخار دادین می خواستین حالا یه ده دقیقه دیگه بیاین خندیدم و گفتم: ببخشید دیشب بد خواب شده بودم دیر خوابیدم رفتم پیش نازنین نشستم وسط صبحانه بود که سایت جدید همسریابی حافظون گفت: از فردا سایت همسریابی ازدواج موقت حافظون شروع می کنیم امروز کیا پایه تم والیبال بزنیم همه دستا رفت بالا و موافقت کردیم .
اون طراح سر سایت همسریابی ازدواج موقت حافظون باشه
واقعا باورم نمی شد این اون طراح سر باشه موقع سایت همسریابی موقت حافظون خیلی خشک و جدی بود اما الان شوخ طبع بعد از صبحانه همه رفتیم تو حیاط برای اینکه یه ذره بخندیدم زنونه مردونش کردیم 5 تا از مردا اومدن بازی 5 تا شونم با هرگروهی بردن بازی می کنن تو مردا طراح.اقای رضایی.مردانی.اریایی.ارمانی .همشون به جز طراح بالای 37 سال و زن دار اما طراح 34 ساله و زن نداره.