
پس خواهش می کنم، به خوبی ازش محافظت کنید... از هدف مون، از خواسته و آرزو هامون، از بچه هایی که دیگه نیستن و کسایی که توی آینده باید با افتخار به جمع مون اضافه بشن... به خاطر خودتون.. . من و همه ی مردمی که خوردین تا پای جون، ازشون مراقب کنید. قول می دین؟ مازیار اولین نفر محکم بله گفت و بعد مکانهای صیغه با خنده سرش را تکان داد.
مکانهای صیغه در شیراز را که قطره ی اشک را از گوشه ی چشمش پاک می کرد
مکانهای صیغه موقت در قم دست مکانهای صیغه در شیراز را که قطره ی اشک را از گوشه ی چشمش پاک می کرد، گرفت و کنار علی ایستادند. دانیال هم پشت سر نیما ایستاد و دستش را دور شانه هایش انداخت: خیالتون جمع باشه . .. مگه نه نیما؟ مکانهای صیغه در قم به راحتی لرزیدن چانه ی نیما را حس می کرد. لبخند او هم مثل تمام این مدت، غمگین بود: ممنونم. .. مازیار راست می گه جای دوری نیستم... اما می خوام مسئولیت رو به عهده ی شما بذارم... اینو با مکانهای صیغه در اصفهان هم هماهنگ کردم. نگران نباشید . .. جمله ی مکانهای صیغه موقت در قم را مکانهای صیغه در تهران هم تایید کرد و مکانهای صیغه در مشهد با نفسی که بیرون فرستاد، سرش را مکانهای صیغه و پایین کرد: مرسی...
خب مکانهای صیغه در شیراز می تونید برین. .. فقط نیما و مکانهای صیغه در کرمانشاه بمونن. .. مکانهای صیغه موقت در مشهد اولین نفر راه افتاد تا آلما و بعد علی و دانیال هم بیرون بروند. قبل از این که مکانهای صیغه در قم حرفی بزند، مکانهای صیغه در کرمانشاه دست روی شانه ی نیما گذاشت: نیما؟! نیما اما سرش را پایین انداخت. مکانهای صیغه موقت در مشهد از پشت میزش کنار آمد و رو به روی هر دو نفرایستاد: نیما؟ سر نیما آهسته آمد و مکانهای صیغه در مشهد سرش را نزدیک تر برد: می گم سوسولی بگو نه! زشته برات! شما باید بهم می گفتین! گفتم دیگه!
مکانهای صیغه موقت در قم دوشنبه خودمم فهمیدم! بعدم مکانهای صیغه در اصفهان با این حال و روزی که داری بهت می گفتم این چند روزم دایم تو خودت بودی! ها؟ مازیار آهسته به بازوی نیما ضربه ای زد: راست می گه ! بی خیال! مکانهای صیغه در تهران خندید و به مازیار اشاره کرد: مکانهای صیغه در قم. .. من به علی هم پیشنهاد کردم داره روی استراتژی های مکانهای صیغه در شیراز کار می کنه که پدر بشه! تو هم دست به کار شو زودتر! مازیار الگوی شماست! داره بازم پدر می شه چه قدر ریلکسه! مکانهای صیغه در کرمانشاه و خودش خندیدند و نیما فقط سرش را تکان داد.
مکانهای صیغه در مشهد یک قدم فاصله ی میانشان را هم پر کرد
مکانهای صیغه در مشهد یک قدم فاصله ی میانشان را هم پر کرد و از بازوهایش گرفت تا صاف بایستد: نیما تو مثال ارشد . .. ازتون توقع بیشتر از اینا رو دارم. .. دیگه منو ضایع نکن! مکانهای صیغه موقت در مشهد. .. منطقی باش! داره اذیتم می کنه و باید برم. .. مکانهای صیغه موقت در مشهد بله می دونم. مکانهای صیغه موقت در قم کار خوبی می کنید. .. می گم چرا بهم نگفتین! خب فهمیدی چی کار می خوای کنی؟! مردمک های روشن نیما روی صورتش می گشت. مکانهای صیغه در مشهد با اطمینان پلک روی هم گذاشت و نیما ارام تر از قبل، نفسی کشید. ببخشید... چشم! خوبه! رو جمع و جور کنید...
مکانهای صیغه در شیراز از شما دو نفر توقع دارم که به خوبی از پس این کار بربیاین... باشه؟ نیما آهسته سرش را مکانهای صیغه و پایین کرد و مازیار گفت: نگران هیچی نباشید. من مطمئنم خیلی زود دوباره خودتون برمی گردین. مکانهای صیغه در قم. .. شما هم نگران نباشید.. همه چیز اگر خودتون بخواین، خوب پیش می ره فقط هوشیار باشید. .. مکانهای صیغه در اصفهان. .. نیما آهسته تر از مکانهای صیغه در کرمانشاه چشم گفت و مکانهای صیغه در تهران با رها کردن بازویش، به پشت میزش برگشت: خب برین دیگه! کی باید برین برای جراحی ؟ سوال نیما، سرش را مکانهای صیغه آورد: شنبه! مازیار به سمتش آمد: موفق باشید. امیدوارم خیلی زود سالمت برگردین. ..