سایت همسریابی هلو


ورود به سامانه همسریابی اینترنتی

سامانه همسریابی اینترنتی خون گرمی بود و خیلی تو دل برو و خوشگل چشای سبزی داشت با لبای گوشتی. پدرش کارخونه دارو سازی داره که خواست خودش اونجا کار نکرده

ورود به سامانه همسریابی اینترنتی - اینترنتی


عضویت سامانه همسریابی اینترنتی

یه دوهمدم سامانه اینترنتی همسریابی باهم صحبت کردیم. سامانه همسریابی اینترنتی خون گرمی بود و خیلی تو دل برو و خوشگل چشای سبزی داشت با لبای گوشتی. پدرش کارخونه دارو سازی داره که خواست خودش اونجا کار نکرده و اومده اینجا. تک فرزنده. وقتی فهمید من خواهر زاده ی نیمایم تعجب کرد و گفت واقعا؟؟ راستش ناراحت نشین سامانه اینترنتی همسریابی من فکر میکردم دوست اقای غفورین! اخه ایشون خیلی جدی هستن سامانه اینترنتی همسریابی امروز که شنیدم یه خانومی اومده تو دفتر و صدای خنده هاتون که کل ساختمون و برداشته بود جز این نتونستم حدس بزنم... نه عزیزم من و سامانه همسریابی اینترنتی هر جا باهم باشیم از دست ما شاکی میشن و بیرونمون میکنن. کلا خیلی شریم.. چه جالب. کاش منم یکی بود که باهاش بتونم شیطونی هامو خالی کنم... چرا؟ مگه از اقوامت کس دیگه ای نیست؟

سامانه اینترنتی همسریابی دوتا پسر داره

چرا هستن ولی خب... اصلا به دلم نمی شینن.. دایی ندارم یه عمو دارم اونم امریکاست. خاله هم که اینجاست سامانه اینترنتی همسریابی دوتا پسر داره که خیلی هیزن. اصلا نمیتونم جلوشون راه برم چه برسه به این که شیطونی کنم.. فقط دوستای دانشگاهم هستن.. اهی کشید که دستمو گذاشنم رو شونش و گفتم از این به بعد ماهم دوستیم... خوشحال و گفت واای. خیلی خوشحالم که دیدمت واقعا احساس میکنم چندساله میشناسمت! بعد از 2.3ساعتی که اونجا بودم پاشدم... رفتم دفتر سامانه همسریابی اینترنتی تا درو باز کردم سامانه اینترنتی همسریابی دوهمدم از جاش پرید و گفت چیشد؟

سامانه اینترنتی همسریابی دوهمدم بگو چیشد

چی چی شد؟ اااا شمیم؟ کوفته سامانه اینترنتی همسریابی دوهمدم بگو چیشد دیگه مگه قرار بود چیزی بشه نگه قرارنبود...بگو چی گفت بتوچه که چی گفت یعنی چی بتوچه؟؟ یعتی همینی که شنوفتی! اذیت کن دیگع وااا من که کاریت ندارم شمیییییییم باش بابا باش میگم افرین حالا بیا بشین و بگو اول یه چایی بیار که دوهمدم سامانه اینترنتی همسریابی خشکید اینقدر حرفیدم.. همین جور که زیر لب غرغر میکرد چائ اورد و گفت بفرما. حالا بگو یه قلوپ چایی خوردم و با ارامش گفتم هیچی دیگه همه چیز و تقریبا فهمیدم. از خودش. از خانوادش سامانه اینترنتی همسریابی دوهمدم با هیجان گفت خب. هرجی فهمیدی بگو خب جونم برات بگه که... همه چیز و براش گفتم.

دلش واسش سوخت که اینقدر تنهاست بکم بعد رفتم خونه. ساعت 4بود که رویا اومد اونجا. با خوشحالی بغلش کردم و کشوندمش بالا وای رویا چی بپوشم؟؟؟ موهامو چیکار کنم؟؟؟ واستا یه دقه سامانه همسریابی اینترنتی.. رفت سر وقت کمدم و چند دست لباس انداخت رو دوهمدم سامانه اینترنتی همسریابی.. خب حالا از بین اینا کدومش بیشتر بهت میااد؟؟؟اووووم؟؟؟ لباسارو هی میاورد بالا و جلوم میگرفت از اخر خسته شدم و گفتم واااای رویا بسه بزا خودم یه چی میپوشم. تو برو. برو پایین قربون دستت.

سامانه اینترنتی همسریابی دوهمدم به نظرت چی بپوشم؟

اروم هلش دادم بیرون و به حرفایی که میزد هم توجهی نکردم.. رفتم جلوی ایینه خب سامانه اینترنتی همسریابی دوهمدم به نظرت چی بپوشم؟؟ اوووم نمیدونم خیلی سوال سختی کردی خسته نباشی پس ببند دهنتو خودم تصمیم میگیرم.. یه شلوار لی خیلی روشن برداشتم با یه تاپ مجلسی گلبهی... انداختم رو دوهمدم سامانه اینترنتی همسریابی رفتم حمام.. 45مین بعد اومدم بیرون شروع کردم به خشک کردن موهام... پایین موهام و حالت دادم و حسابی قشنگشون کردم. ناخونامو سریع لتک زدم و لباسام و تنم کردم... نشستم و نفس راحتی کشیدم... خب کارام تموم شد.. گوشیمو برداشتم و به میشا زنگیدم از قرار امشب خبر نداشت و حسابی اذیتش کردم.. با اینکه کلی فحش خوردم سامانه اینترنتی همسریابی ارزششو داشت.. 

مطالب مشابه


آخرین مطالب