کاش من جای تو بودم. هی با سوئیچم اروم زدم به در. سایت ازدواج حافظون! با هر ضربه اسمشو میگفتم چی میشه صدام برسه بهش اون تنها عشق منه تو این دنیا. اولین و اخرینشه. سایت همسریابی ازدواج موقت حافظون چ بلایی بود سرم اومد چرا اینجوری شد!؟ تصمیم گرفتم برم. سایت رسمی ازدواج موقت حافظون موندن من هیچ فایده ای نداره اگه دایی یا شهریار منو میدیدن ابروم میرفت. ضربه ی دیگه ای به سایت حافظون ازدواج موقت زدم و گفتم دوست دارم تا برگشتم سايت حافظون ازدواج موقت با صدای تیکی باز شد. قلبم نزدیک بود ایست کنه نمیتونستم برگردم دوست داشتم فرار کنم اما برنگردم کمکم کن عرق روی پیشونیم نشست. دستامو مشت کردم نمیشد برم باید برمیگشتم.
اره راهی جز سايت حافظون ازدواج موقت نداشتم
اره راهی جز سايت حافظون ازدواج موقت نداشتم انگشتامو فشار دادم کف دستم سرمو انداختم پائین و برگشتم. سلام هیچ صدایی نیومد. بوی عطر میومد ی عطر اشنا. یهو چشام گشاد شد و دستام باز. قلبم داشت با تلاش فراوون خودشو به در و دیوار میکوبوند. سرمو اروم اوردم وب سایت ازدواج موقت حافظون. خودش بود سایت ازدواج حافظون بود عشق من نفسم قلبم داشت قفسه سینه شو با دیدن صاحبش جر میداد اروم باش اروم، میدونم صاحب تو دیدی ولی تحمل کن چشمم به چشش گره خورده بود پلک نمیزدم حیفم میومد یه ثانیه از دستم سايت حافظون ازدواج موقت بره. بلوز شلوار تیره ای پوشیده بود. لاغر شده بود ولی هنوزم خوشگل و خوش اندام بود.... زل زده بود بهم..
چشمامو اوردم رو دستاش. دستایی که اینقدر دل تنگشون بودم که سایت همسریابی ازدواج موقت حافظون با هیچ زنی دست ندادم جز مامان و سارگل. یه قدم رفتم جلو. تکون نخورد میزاری بهش برسم! لمس کنم دستاشو. رسیدم بهش. اشک از چشش چکید قلبم تیر کشید سرمو انداختم پائین تا سایت رسمی ازدواج موقت حافظون نبینم. دستشو گرفتم. داغ بود خیلی ولی من عاشق همین داغی بودم عادت کرده بودم به گرماش. بهم صبر بده سرمو اوردم وب سایت ازدواج موقت حافظون و اشکاشو پاک کردم. اروم گفتم سایت حافظون ازدواج موقت من؟
هلم داد و سایت حافظون ازدواج موقت رو بست
یهو نمیدونم چی شد.. دستشو کشید هلم داد و سایت حافظون ازدواج موقت رو بست... حس کردم از عمرم کم کرد سایت همسریابی ازدواج موقت حافظون کارش... با زانو خوردم زمین با دادی که زدم عصبانیتم نه تنها کم نشد بلکه بیشترم شد سوار ماشین شدم و با سرعت تا 240رفتم فرمون و جوری گرفته بودم که داشت له میشد چرا؟چرا؟چرا؟ دوسش دارم تو که میدونی من بی گناهم دیگه نتونستم سایت همسریابی ازدواج موقت حافظون نتونستم خودمو نگه دارم اشکام شروع کرد به بارش جوری از چشام فوران کرده بود که نمیتونستم جلوشون و بگیرم سایت ازدواج حافظون من دوست دارم من عاشقتم چرا گول اینا رو خوردی چرا باور کردی حداقل یه بار فقط ی بار بهم فرصت میدادی لعنتییییییی نمیدونستم چی کار کنم.
پشت سایت حافظون ازدواج موقت واستاده بودم و خشکم زده بود باورم نمیشد سایت ازدواج حافظونی بود دستمو اوردم وب سایت ازدواج موقت حافظون و نگاهی بهش انداختم. دستم و گرفت بوش کردم بوی ادکلن سامیار و میداد. اینقدر شوک بهم وارد شده بود که همونجا مثل احمقا واستاده بودم و تکون نمیخوردم. دادی که کشید هنوز صداش تو گوشامه.. اخه چرا اومده سایت رسمی ازدواج موقت حافظون!
با صدای سایت ازدواج حافظونی برگشتم
منو احمق فرض کرده که با گندی که بالا اورد بازم اومده دنبالم. با عصبانیت رفتم سریع دستمو شستم تو حیاط سایت ازدواج حافظون کجایی؟ با صدای سایت ازدواج حافظونی برگشتم طرفش. پووووف اینجام سایت ازدواج حافظونی برگشت و گفت کجا رفتی؟ بیا بریم تو خونه من واقعا خجالت میکشم اگه تو باشی بهتره راست میگه مثلا من صاحب خونم سايت حافظون ازدواج موقت چجور مهمون داریه من کردم! با شرمندگی گفتم ببخشید بیا بریم باهم رفتیم تو خونه. وقتی وارد خونه شدیم همه یجوری نگامون کردن اصلا از طرز نگاهشون خوشم نیومد.