پل متحرک در حالی که صدای زنجیر های آن بلند شده بود با عجله پایین آورده شد و یک کالسکه باشکوه با سرعت وارد محوطه شد. نور قرمز رنگ مشعل ها از پنجره های راه رو بداخل می تابید. لحظه ای بعد در سراسر بطور کامل باز شده و صدای قدم های پر شتابی از پله ها شنیده شد. ابتدا چهار مستخدم بلند قد که لباس های فاخر در بر داشتند و چراغ ها را باخود حمل می کردند وارد شده و بلافاصله پشت سر آن ها یک مرد محتشم بلند قد که از سر تا پا مخمل سیاه رنگ پوشیده بود قدم بر می داشت. در روی سینه سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین عالی ترین نشان افتخار کشور فرانسه بچشم می خورد که مخصوص پادشاه و شاهزادگان بلافصل بوده است. وقتی چهار مستخدم به بالای پله ها رسیدند در سکوت به دو دسته تقسیم شده و مشعل در دست در دو طرف راه رو بالا بی حرکت مانند مجسمه ایستادند.
آن ها کوچکترین حرکتی که نشان بدهد از دیدن چیزهایی که در بالای پله ها قرار داشت متعجب شده اند فقط به روبروی خود نگاه می کردند. این رفتار مختص مستخدمینی است که برای این منظور تربیت شده اند. آقای محتشم که در قفای مستخدمین حرکت می کرد از پله ها بالا آمد. هر چند که گذشت زمان کمی چین و چروک در سیمای زیبا و با شکوه این مرد ایجاد کرده و موهای پر پشتش که به پشت سرش ریخته بود متمایل به رنگ خاکستری شده بود کاملا مشخص بود که این مرد همان کسی است که تابلوی پرتره سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی آنلاین و ازدواج دائم در اطاق ایزابل آویزان بود. همان کسی که ایزابل در موقع نا امیدی از سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی آنلاین طلب کمک کرده بود. این مرد شاهزاده پدر والومبروز بود که پسرش از لقب دوک بمناسبت دوک نشینی که پدرش به سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر داده بود استفاده می کرد که پس از سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین دوک می توانست از عنوان شاهزاده استفاده کند.
سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی آنلاین و ازدواج دائم در روشنایی مشعل به دقت انگشتر را امتحان کرد
با دیدن ایزابل، سیگونیاک و هرود که بالای سر ایزابل ایستاده بودند با دیدن رنگ و روی پریده ایزابل که مثل مرده ها روی زمین افتاده بود شاهزاده دست های خود را به آسمان بلند کرد و گفت:
با تمام عجله ای که کردم افسوس که دیر رسیدم.
او چند قدم جلو رفت و در مقابل ایزابل زانو زده و دست های سرد و بیجان سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی آنلاین و را در دست گرفت. در روی این دست سرد یک انگشتر یاقوت بزرگ قرار داشت. مرد محتشم با دیدن این انگشتر بشدت تکان خورده و با دقت به آن نگاه می کرد. با دستانی که می لرزید انگشتر را از انگشت ایزابل بیرون آورده و به یکی از مستخدمین مشعل دار اشاره کرد که جلو بیاید. سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی آنلاین و ازدواج دائم در روشنایی مشعل به دقت انگشتر را امتحان کرد. در ابتدا نزدیک به نور و سپس مثل همه آدم هایی که در سنین بالا به پیر چشمی مبتلا می شوند آن را از صورت خود دور کرده و از یک فاصله دورتر به آن نگاه کرد. بارون دو سیگونیاک، هرود و لامپورد با نگرانی به حرکات هیجان زده شاهزاده نگاه می کردند و تغییراتی را که در سیمای سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین با دیدن انگشتر اتفاق افتاده بود می دیدند. سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی آنلاین انگشتر را بین انگشتان خود می چرخاند و صورتش از دردی عمیق و پنهانی حکایت می کرد.
شاهزاده بالاخره سر برداشت و با صدایی رعد آسا فریاد زد:
" دوک والومبروز کجاست؟ این دیوی که در لباس آدمیزاد نام مرا لکه دار کرده است کجاست؟ "
سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی آنلاین و بدون شک این انگشتر را شناخته بود. سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر با همین انگشتر نامه هایی را که برای کورنلیا مادر ایزابل می نوشت مهر می کرد. حالا بچه دلیلی این انگشتر در انگشت این هنرپیشه جوان که با زور بطریق شرم آوری توسط والومبروز دزدیده شده بود قرار داشت؟