آره فعلا تو برو دنبال سایت توران۸۱ من قول میدم صحبت کنم سایت توران۸۱ مرسی داداش فعلا نیما بهتر ماهم بریم با نهال اینا صحبت کنیم باش بریم با نیما بسمت خونه حرکت کردیم، تا با سایت همسریابی توران۸۱ جدید صحبت کنیم بعد از این که سایت توران۸۱ بهم گفت کار مهمی براش پیش اومده حتما باید بره ادرس جدید سایت توران۸۱ زود میاد، باهم رفتن بعد رفتنش چشمام و بستم تا کمی سرم آروم بشه خیلی ورود به سایت توران۸۱ داشتم
صدای سایت همسریابی توران۸۱ جدید میومد
صدای سایت همسریابی توران۸۱ جدید میومد باهم صحبت میکردن ولی حوصله گوش دادن نداشتم تا اینکه بلاخره سایت همسریابی توران۸۱ جدید منو مخاطب قرار داد مامان سایت توران۸۱ بله مامان درد داری؟ میخای بگم بهت مسکن بزنن؟ آره اگه میشه بهشون بگین سرم خیلی درد میکنه سایت ازدواج توران۸۱ باش دخترم الان میگم اینو گفت و رفت دو دقیقه بعد همراه دکتر مسنی بطرفم اومد سایت جدید توران۸۱ حال مریض ما چطوره؟ درد دارم دکتر، انگار تو سرم چکش میکوبن دکتر این چیزا عادیع دخترم، من نمیتونم بهت آرامبخش بزنم، شما باید یکم تحمل کنی سایت ازدواج توران۸۱
سایت جدید توران۸۱ کی مرخص میشه؟
سایت جدید توران۸۱ کی مرخص میشه؟ دکتر هر وقت سرمشون تمام شد میتونین ببرینش، فقط داروهاشو از داروخونه تهیه کنین سر وقت بهشون بدین، به زودی خوب میشه بابا ممنون سایت جدید توران۸۱ دکتر خواهش فعلا با اجازه بابا خانم من میرم کارای ترخیص و انجام بدم سایت ازدواج توران۸۱ باشه یکساعت به سکوت گذشت تا بلاخره سرمم تمام شد ولی از سایت همسریابی توران۸۱ خبری نبود تا لحظه آخر منتظر سایت همسریابی توران۸۱ بودم حتی مامان و بابا متوجه شده بودن، به روم نمیاوردن همه چی خیلی سریع گذشت
از زنگ سامیار بهم، رفتنمون به کافی شاپ، زنگ زدنمون به رز و شهریار، تعریف کردن دوباره رز از اتفاقای گذشته، متوجه شدن قضیه، راضی کردن سایت همسریابی توران۸۱ جدید البته با کمک شهریار و نیما، خاستگاری دوباره عمه اینا از من، و الانم که اینجام تو ورود به سایت توران۸۱ آینه ی سراسری آرایشگاه بالاخره منو نشون میداد، حالا دیگه به آرزوم رسیدم، آرزویی که هیچ وقت فکرشم نمیکردم دوباره بدستش بیارم، یه شبی برات درست کنم سایت همسریابی توران۸۱ که خودتم حض کنی با همین افکار لبخند شیطنت آمیزی روی لبهای سرخ و نقاشی شدم پدیدار شد
با صدای سایت ازدواج توران۸۱ به خودم اومدم
با صدای سایت ازدواج توران۸۱ به خودم اومدم، شنل لباس نباتی رنگ و ملیله دوزی شده رو روی دوشم انداخت. قلبم از شدت هیجان دیدن سایت همسریابی توران۸۱ میتپید. انگار که اولین بار بود میخواستم چشمای خوشگل و صورت مهربونشو ببینم. در ورود به سایت توران۸۱ باز شد، یه دوربین بزرگ داشت همه ی حرکاتمو میپایید و فیلم بردار با قدمای من عقب عقب میرفت، تا اینکه صورت هیجان زده ی ادرس جدید سایت توران۸۱ رو دیدم که مثل همیشه داشت برای بهتر شدن همه چیز برنامه ریزی میکرد و میگفت الان بیام تو؟ یا منتظر باشم! که یهو چشماش به من افتاد، مثل دو دلداده که حالا بدون هیچ مانعه ای مال هم شدن همدیگرو با نگاه میبوییدیم.