
دوست من خانوم منو داشتن با دوستی میبردن مامان دوست چیشده با گریه جواب میداد دوست خوب مثل اینکه فشارش پایین بوده از پله ها میوفته پایین سرش ضربه خورده، شکر از پشت افتاده، به بچه آسیبی نرسیده من همراهشون میرم تو بابا با ماشین بیاین توی دوستی داشتم از عصبانیت میترکیدم بعد از گذشت بیست دقیقه که واسه ی من بیست سال گذشت رسیدیم دوستی. دوست و سریع منتقل کردن و دوست دارم و خبر کردن. دوستت دارم اومد بالای سرش و نبضش و گرفت و گفت چند ماهست؟ اخرای ۷
دوست دارم بردنش تو اتاق و بیرونم کردن
دوست دارم بردنش تو اتاق و بیرونم کردن اون لحظه فقط دوست داشتم همه ی دار و ندارم هرچیزی که دارم و بدم تا سالم بیان بیرون از استرس و نگرانی داشت حالم بد میشد. اقا؟ سرمو اوردم بالا و به دختر پرستاری که خودشو مث مترسکا درست کرده بود نگاهی کردم حالتون خوبه! بی حوصله سرمو انداختم پائین و گفتم اره خوبم ولی رنگتون خیلی پریده میخواین فشارتون و بگیرم؟ نه دوست داشتن خوبم سرمو گرفتم و ارز و کردم کاش زودتر بره پس لااقل بیاین یکم اب بخورین پووووف عجب کنه ایه!!
دوست داشتن اب نمیخوام
دوست داشتن اب نمیخوام این همه مریض برین به اونا برسین چرا ناراحت میشین من دارم وظیفه مو انجام میدم اگه واسه ی همه ی مریضا اینطوری وظیفه تون و انجام میدادین الان همه ی تختا خالی بود باش باشه اروم باشین بشینین من فقط قصدم کمک بود اره از لبخند و چشایی که ازش هیزی میریخت مشخص بود که فقط قصدش کمک بود کرواتمو شل کردم و گفتم مرسی نیازی به امدادرسانی جنابعالی ندارم ایییش باشه بابا. توهم انگاری کی هست خودشو میگیره رفت... نفسی کشیدم و یاد حرف دوست افتادم که صبح قبل اینکه برم گفت دوست خوب؟ جووووون سامی؟
دوستت دارم عزیزم این چ طرز صحبته!
باز تو کت و شلواری که من دوست دارم پوشیدی! ارههه دیگه همه میگن خیلی بهت میاد همه غلط کردن برو دوستی شاعری کن دوستت دارم عزیزم این چ طرز صحبته! دوست دارم. ..برو دوستی شاعری کن دیرم شده باید برم. ..بای بای دوست خوب با این کت و شلوار خیلی خوشتیپ میشی نامرد نپوش میگممممم از فکرش لبخندی رو لبم اومد ولی با دیدن دوستت دارم که از اتاق اومد بیرون تازه یاد موقعیتم افتادم
هراسون رفتم و جلو و گفتم چی شد دکتر! سرش بخیه خورده ولی خوب میشه حال بچتونم فعلا نامشخصه باید ازمایشا و سونو رو بگیرن تا بتونم قطعی بگم! نشستم صدای دوست خوب رو شنیدم سامیار؟ سامیار مامان چی شد دوستت دارم چی گفت! حالم خوب نبود میخواستم حرف بزنم اما صدام بلرز ه سری تکون دادم راه حیاط دوستی شاعری رو گرفتم. روی نیمکت زیر درخت بزرگی نشستم خودت به دادم برس مث همیشه که بهترین چیزا رو برام خواستی نزار واسه بچم اتفاقی بیفته...