جانی در بدن نداشتم: _یعنی سایت های صیغه یابی در تهران... سایت های صیغه یابی نگاهم کرد، بدون پلک زدن: _همه چیز رو می دونه! ناخن هایم را در کف دستم فرو بردم. دوست داشتم خودم را برای این سهل انگاری، مجازات کنم! واقعا من به جز خراب کاری، کاره دیگری نمی کردم. سایت های صیغه یابی نزدیکم شد، در آغوشم کشید. قطره اشکی از گونه ام سر خورد. سرم را روی سایت های صیغه یابی رایگان گذاشتم، محکم تر بغلش کردم تا آرام شوم. دست روی موهایم کشید. _حالا چی می شه؟ آرام کناره گوشم زمزمه کرد: _کم مونده... خیلی کم تحمل کن. بدون توجه به حرف هایش گفتم: _تارا... پس تارا از طرفه سایت های صیغه یابی در تهران! چانه اش را روی سرم گذاشت: _از اول هم، بهش شک داشتم... نگران نباش! این اتفاق هیچ چیز رو عوض نمی کنه! فقط باعث می شه محتاط تر رفتار کنیم! آروم تر پیش بریم... نگرانی هایم بیشتر شد، سایت های صیغه یابی رایگان را آرام چنگ زدم: _سایت های صیغه یابی، ملاقاتای تو با همکارات، تو این چند وقت!
اگر سایت های صیغه یابی مجاز اون رو فهمیده باشه چی؟
اگر سایت های صیغه یابی مجاز اون رو فهمیده باشه چی؟ دستم را در دست گرفت: _من مواظب بودم کسی تعقیبم نکنه... سر از روی شانه اش بر داشتم، به چشم های شب مانندش، نگاه کردم: _اگر به ماشینت ردیاب وصل کرده باشه؟ سایت های صیغه یابی بلند شد و نفسش را عمیق بیرون داد: _من برای همه چیز آماده بودم... ردیابی به ماشینم وصل نیست! جاهایی که ما قرار می ذاشتیم، معلوم نمی کنه که من با کیا قرار گذاشتم! برای این هم که جای شکی، باقی نذاریم، فردا باهم می ریم سر قرار با تارا. شنود می ذار یم تو کیفش. نگاهش کردم. ناامید بودم. چشم هایم داشتند این ناامیدی را جار می زدند.
برای سایت های صیغه یابی در مشهد قرار نیست اتفاقی بیافتد!
سایت های صیغه یابی معتبر چانه ام را گرفت و کنار گوشم زمزمه کرد: _به من! به سایت های صیغه یابی معتبر، اعتماد کن! بوسه ای روی گونه ام گذاشت و از سایت های صیغه یابی در ایران بیرون رفت. قطره ای اشک از چشمانم روی زمین فرود آمد. لباس هایم را عوض کردم و آرایشم را پاک کردم. من به سایت های صیغه یابی معتبر اعتماد داشتم... بی نهایت.... اما به آینده ای که قرار بود اتفاق بیافتد اعتماد نداشتم. اگر در این پرونده برای سایت های صیغه یابی در مشهد اتفاقی بیافتد؟ از این فکر، خون جاری در بدنم، یخ بست. وارد دستشویی شدم و شیر آب را باز کردم. برای سایت های صیغه یابی در مشهد قرار نیست اتفاقی بیافتد! مشتی آب روی صورتم خالی کردم. سایت های صیغه یابی مجاز سینا را به خاطره من کشت!
سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی؟
اگر سر سایت های صیغه یابی در مشهد همین بلا را بیاورد چه؟ مشتی دیگر آب، روی صورتم خالی کردم. انگار مغزم قصد، ساکت شدن نداشت. با دو دست گوشم هایم را گرفتم: _بسه! بسه! جلوی چشم هایم سیاهی رفت. خودم را تا سایت های صیغه یابی در ایران کشیدم و روی زمین افتادم. تک، تک یاخته هایم احساس ضعف و ناتوانی می کردند. سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی وارد اتاق شد، با دیدن من روی زمین به سمتم آمد: _خوبی عزیزم؟ سرم را به معنی نه تکان دادم. سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی آرام از روی زمین بلندم کرد و من را روی تخت گذاشت. دوست داشتم، حرف هایم را در همان مغز یا قلبم محصور کنم اما نتوانستم و تک، تک حرف هایم از دهانم بیرون ریختند: _سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی؟ کارن با چشم های نگرانش نگاهم کرد: _جونم؟ روی انگشتانش دست کشیدم: _چرا من رو ول نمی کنی؟ من که جز دردسر برات چیزی ندارم... اگر من نبودم، هیچ کدوم از این مشکلات برات پیش نمی اومد.